=جیمین بیا اینجا
جیمین با تعجب سمت صدا برگشت که دید خانم کیم (مادر ته ) اون روصدا میزد و با خانم جئون منتظر جیمینن
تهیونگ که با صدا شدن جوجه توجهش به مادرش جلب شد هم داشت اونارو نگاه میکرد
و بقیه هم مشغول صحبت کردن بودن
چطوری عزیزم
جیمین لبخندی زد و گفت
خوبم خانم جئون
خانم کیم رو به جیمین که وسط اونا نشسته بود گفتخیلی بزرگ شدی عزیزم خوشگلترم شدی حتی
خانم جئون گفت
بله ولی هنوز جوجست مگه نهاره
و هر سه خندیدنجانگکوک هم که توجهش جلب شده بود به اون صحنه نگاه میکرد و دوتا پسر از این چیزی که روبروشون بود حسابی خوشحال بودن و با لذت نگاه میکردن.
نامجون به پسرا پیشنهاد کرد که برن و داخل آلاچیق توی حیاط پشتی بشینن
وچون جیمین گرم صحبت با خانم کیم و جئون بود متوجه نشد بخاطر همین
یونگی و جیهوپ رفتن بالا سرش جیهوپ دستش رو گذاشت روی شونه جیمین_ببخشید که صحبتتون رو قطع میکنم نامجون هیونگ گفت بریم توی آلاچیق
خانم جئون گفت
باشه عزیزم مشکلی نیست میتونی بری جیمینی+ممنون فعلا
و هر دو خانم با لبخند گفتن فعلا
یونگی که وسط جیمین و جیهوپ بود دستش رو دور گردن هردو حلقه کرد و گفت
_بریم که خوشبگذرونیم
هر دو باهم گفتن
بریممممممم
دور هم توی آلاچیق نشسته بودن که نامجون پیشنهاد کرد جرعت حقیقت بازی کنن
و بقیه هم قبول کردنیونگی از قصد رفت روبروی جیهوپ نشست
جیمین هم میخواست بره بین جین و جیهوپ بشینه که
جانگکوک نزاشت و گفت بیا بین خودش و ته بشینهجیمین هم مجبوری قبول کرد
نامجونم که حرکت یونگی رو دید با نیشخند رو به یونگی گفت
این بطری دوبار میچرخه نفر اول میپرسه و نفر دوم هم جواب میده .
اگه جواب نداد یا اون جرعت رو انجام نداد باید جریمه بشه .
YOU ARE READING
The best mistake
Randomبا استرس به دستِ پیرمرد خیره شده بودن. پیر مرد بعد از چندبار بررسی سنگ ها ،از بالای عینکش به زوجی که امیدوارانه بهش چشم دوخته بودن و منتظر نتیجه بودن نگاه کرد. چندبار با خودش مرور کرد که دقیقا چی باید بهشون بگه و کلمات رو تو ذهنش تکرار کرد. ایستاد...