Pt.7

721 140 9
                                    

سرشو با ترس بلند می‌کنه و با دیدن پسر بزرگتری که بالای سرش وایساده دستاشو رو دهنش می‌ذاره
از ترس بریده بریده و اروم زمزمه میکنه
- ت..تو کی هستی؟ از من ... چی ... میخوای؟؟
و همین باعث میشه نیشخند پسر بزرگتر ترسناکتر بشه و با صدای بم و گیراش مثه بکهیون زمزمه میکنه
-من کسیم که قراره بهت بگه که از حالا به بعد باید چجوری زندگی کنی
همین حرف باعث میشه لرز تو بدنش بیشتر بشه
پسر سمتش خم میشه
هینی می‌کشه و خودشو عقب می‌کشه
ولی پسر بزرگتر سریعتر عمل می‌کنه و بازوشو میگیره و با نیشخند نگاش می‌کنه
-اوم..اینجا شلوغه بریم یه جای خلوت تر هوم؟
ازونجایی که احتمالا اولین باره قراره کلی سر و صدا کنی
بازوی ظریف پسر رو میگیره و دنبال خودش میکشونه
پسر کوچیکتر بغض داشت
نمیدونست قراره چه بلایی سرش بیاد
لوهان هرچی دنبال دوستش میگشت پیداش نمی‌کرد
یه چیزی مشکوک بود و اون اینو از حالات بکهیون کاملا متوجه شده بود
نگاهش میخوره به پسری که دیروز ازش خواسته بود دوستشو نجات بدن
عجیبه اون یکی پسر قد بلنده همراهش نبود
بکهیونم غیبش زده بود
اخم ظریفی می‌کنه و سمت پسر مو مشکی می‌ره و اروم صداش می‌کنه
پسر به سمتش برمیگرده و با دیدنش متعجب میشه
+بله؟
لوهان به چشمای گیرای پسر نگاه میکنه و چند بار پلک میزنه
تازه به خودش میاد و آروم زمزمه میکنه
- عام ... ببخشید ولی..شما میدونید دوستتون کجاست؟
سهون اخم محوی میکنه
به این پسر ریز چثه ی زیبا نمی‌خورد احمق باشه یا بشه راحت فریبش داد پس نتیجه گرفت که از در بی خبری وارد بشه و آروم سرش رو تکون میده
+ نمی‌دونم از کلاس که خارج شد منتظر من نموند و الان نمی‌دونم کجاست
لوهان حرف پسر رو باور نکرد حرفش منطقی بود چون اون پسر قد بلند بعد از بکهیون از کلاس خارج شد ولی نمیدونست چرا نمیتونه به اون پسر اعتماد کنه
یه حس عجیبی بهش میداد که باعث میشد نتونه حرفاشو باور کنه
سرش رو آروم تکون داد و به سمت دیگه ی حیاط رفت و اما سهونی که با اخم عمیقی داشت پسر کوچیک رو دید میزد

.......
از یه جایی به بعد وقتی دید هرکاری می‌کنه زورش به پسر بزرگتر نمیرسه بیخیال شده بود ولی براش عجیب بود که سوهو کجاست
دلش شور میزد
یهویی دستمالی روی صورتش قرار میگیره و اون چون توی افکارش غرق شده بود ، غافلگیر میشه و بعد از چند ثانیه تقلا کردن از هوش می‌ره
تن بیهوش پسرکو بغل می‌کنه و به محافظش ینی تهیونگ میسپره که پسر رو به خونش ببره و اما خودش راه میفته سمت بازار تا چیز هایی رو که مد نظرش بودن بخره

~~~~~~~~

آروم لای پلکاشو باز می‌کنه
با دیدن مکان تا آشنایی که توشه سریع از جاش میپره ولی طناب هایس که به دستاش بسته شده بودن مانع از حرکتش میشدن به جایی که دستش بهش بسته شده بود نگاه می‌کنه
به تاج تخت میرسه
آب دهنشو با صدا قورت میده
ترسیده بود ... خیلیم ترسیده بود
تو خودش یکم جمع میشه و سرشو به اطراف میگردونه
یهو صدای باز شدن در کشویی میاد
سرشو بلند می‌کنه و به چشمای وحشی پسر رو به روش خیره میشه
پسر نیشخند محوی میزنه و سمتش می‌ره
توی سکوت دستشو دراز می‌کنه و طناب دور دست پسرکو باز می‌کنه و اما پسرکی که از ترس تو خودش جمع شده بود چشماش از اشک برق میزدن
اروم به چشمای پسر بزرگتر خیره میشه و لبای خشکشو با زبون خیس می‌کنه و اروم زمزمه میکنه
-م .. ما .. چرا اینجاییم ؟ چرا منو آوردی اینجا ؟ با .. من چیکار داری؟
پسر بزرگتر به چشمای اشکی پسر کوچیکتر خیره میشه و برای اولین بار لبخند محوی میزنه و با سر انگشت شصتش اروم اشکی که میخواست از گوشه ی چشم پسر سر بخوره رو میگیره و بهش نگاه می‌کنه
با صدای بمش زمزمه میکنه
-بهت گفتم که ... من کسیم که قراره بهت بگه که از حالا به بعد باید چجوری زندگی کنی
زبونشو رو انگشت شصتش می‌کشه و لبخندش باز به نیشخند تبدیل میشه و فک پسر لرزون جلوشو میگیره و کنار گوشش زمزمه میکنه
-و توعم قراره اطاعت کنی وگرنه تنبیه میشی
زبونشو رو گوش پسرک می‌کشه و گاز آرومی ازش میگیره

~~~~~~~~

از دلشوره ی زیادی که داشت حالت تهوع گرفته بود رو سکو نشسته بود و به سهون خیره بود که داشت با محافظش حرف میزد و هربار سمتش برمیگشت سریع نگاهشو می‌گرفت ولی متوجه گره ای که بین ابروهای سهون میخورد میشد
بلخره تحمل سهون تموم شد و بلند شد و سمتش اومد و محافظش از محوطه خارج شد
سهون بالای سرش وایساد و اونم با نگاه تخسش بهش خیره شد
-بله ؟ کاری داشتید؟
سهون پوزخند صدا داری میزنه و رو صورتش خم میشه و زمزمه میکنه
-مطمئنی که تو باهام کاری نداری بیب ؟ همش داشتی نگاهم میکردی
لوهان با همون چشمای تخسش به چشمای سهون خیره میشه و تند تند سرشو تکون میده و اروم زمزمه میکنه
-حتما ... خیالاتی شدی
+مطمئنی ؟
دستشو دراز می‌کنه و بازوی لوهان رو میگیره و لوهان متعجب و شوکه شده رو پشت خودش می‌کشه

________

کرم دارمممم
می‌دونم⁦( ꈍᴗꈍ)⁩
ولی خدایی حق لوهان و سهونه که یه ذره ام به اونا بپردازیم
هرچند از کاپل اصلی که نمیشه فاصله گرفت
البته می‌دونم همتون منتظر پارت اسمات بودین ولی ناااه من کرم دارم می‌خوام اذیتتون کنممم(≧▽≦)⁩
شاید اگه بچه های خوبی باشید بذارم
ووت و کامنت بذاریداااا°^°
فحشم ندین⁦ಠ︵ಠ⁩

Faded AwayWhere stories live. Discover now