part1

7.9K 648 54
                                    

تهیونگ__این مسخره ترین چیزیه که شنیدممممممم

یونگی__تازه اولشه......شایعاتی در مورد اینکه چون خودت توی بچگی یه لیتل بودی از اونا خوشت نمیاد

تهیونگ__وات د فاک .....کی گفته من ازشون خوشم نمیادددددد

یونگی__هوففف وقتی خودت توی اون نمایشگاه مد تنها کسی بودی که اون لیتل و بغل نکردی گفتیش

تهیونگ__آهههه محض رضای فاک آدم بزگا هم از من میترسن اون بچه که دیگه هیچی بعدشم من از بغل کردن متنفرم میشنوی متنفرررر

یونگی__پس سکوت کن تا این شایعات بخوابه

تهیونگ__وات....بخوابه بهت میگم شرکا دارن قرار داد و لغو میکنن دارم ضرر میدمممم

یونگی __خیلی خب خیلی خب یه راهی پیدا میکنم

تهیونگ__سریع تر سریع تر

یونگی__گفتم باشه دیگه

تهیونگ__مرسی هیونگ مرسییییییی

ریونگی سری به نشونه ی تاسف تکون و داد و از اتاق رفت بیرون

سمت منشی تهیونگ رفت

یونگی__آقای جیمین شی کجا هستن؟

منشی__داخل اتاق طراحی ان

یونگی تشکر کوتاهی کرد و دور شد

سمت اتاق طراحی رفت

در زد

جیمین__کیه؟واه مگه من نگفتم کسی موقع طراحی من نی

با باز کردن در و دیدن هیونگش حرفش تو دهنش ماسید

یونگی__مزاحم شدم؟!

جیمین__نه بابا کاری نداشتم اصلا بیا بیا داخل

واقعا یونگی مزاحم شده بود ؟معلومه که نه مگه سالی چند بار پیش میاد کراشت بیاد پیشت؟

جیمین__کاری داشتی؟

یونگی__آم آره راستش آه میخوام رک باشم

و اینجا جیمینی و داریم که خرذوق منتظره یونگی بهش بگه باهاش قرار بزاره

یونگی__فک کنم شایعات درمورد تهیونگ و شنیده باشی

جیمین با آهی که از ته دل کشید
جیمین__آره

یونگی__میخوام کمکش کنم ولی راهی به ذهنم نمیرسه

جیمین__اومدی از من کمک بگیری؟

یونگی__خب آره

جیمین__چرا یه نمایشگاه مد برگزار نمیکنه که مدلینگاش لیتل باشن؟

یونگی__نمیشه اون حوصله این چیزارو نداره برای مدلینگی یه لیتل ساعت ها باید وقت آموزش بزاره

جیمین__خب یه لیتل به فرزندخوندگی بگیره موقت....اینجوری صبح تا غروب لیتل داخل آموزشگاه بعدشم زحمتش کمتره

یونگی متفکرانه فکر کرد

یونگی__آره اینجوری خیلی بهتره میدونستم میتونی کمک کنی جیمین ممنون

جیمین__قابلی نداشت هیونگ

و ثانیه های بعد جیمین بود که داخل سالن طراحی تنها بود

جیمین__تهیونگ....تهیونگ و تهیونگ آدمای دیگه ای جز تهیونگ هم زندگی میکنن
جمله ی دوم و با داد فریاد زد و تصادفا یکی از قلم هاشم شکست

تهیونگ__امیدوارم دست پر اومده باشی

یونگی__معلومه

تهیونگ__خب شروع کن هیونگ

یونگی__یه موسسه پیدا کردم به اسم بیون .....لیتل های بی سرپرست اونجا نگهداری میشن و آموزش میبینن.....تو میتونی به صورت موقت یه لیتل به سرپرستی بگیری

تهیونگ__نه هیونگ اینکار امکان نداره داری شوخی میکنی؟

یونگی__بیخیال ته فکرشو بکن از صبح تا غروب که آموزشگاهه شب هم تحمل کن دیگه پسر

تهیونگ__گفتم نه هیونگ




















های گایز

چطور مطورین؟
سلامتین؟
من اومدم با یه بوک دیگه
ووت و کامنت بزارین دوستون دارمممممممممممممممممممم

Love is an emotional accidentWhere stories live. Discover now