Part²⁴

1K 99 12
                                    

بم وقتی بیدار شد تو ماشین کوک بود و اون توله بین دستاش خوابیده بود
پوزشو به پوزه یونتان مالید و شروع به لیس زدنش کرد

و تهیونگ وقتی برگشت که یونتان داشت از بد خواب شدنش مینالید
وقتی هم که بم رو دید که داره یونتانو لیس میزنه خندش گرفت
بم مثل یه گرگ آلفا داشت گرگ امگاشو نشونه گذاری میکرد

ته: هی کوکی هیونگ بم بچمو میخواد بگیره کی میای خواستگاری بچم؟

کوک: چی میگی بچه

(با ته خنده گفت)

ته: بم یه سگ نره و یونتان با اینکه پسره ولی ماده حساب میشه و قابلیت باروری داره عین من و بم داره نشونه گذاریش میکنه و وقتی یک سگ ،گرگ،گربه نر پوزه و بدن ماده ای رو لیس بزنه یجورایی رایحه جاگذاری میشه و به نر های دیگه میگه "هی این مال منه نزدیکش نشو وگرنه نزدیکت میشم"

جملش جونگکوکو به خنده انداخت
ولی جدا از شوخی دوست داشت بدونه تهیونگ هم جفت نر داره یا نه

کوک: ببینم بچه تو هم ازین کارا کردی؟ جفت داری؟

ته: آره ولی گربه نر نیست آدمه یه پسره خیلی جذاب و خفن ولی چون اون رایحه نداره من رایحمو میزارم روش چطور هیونگی؟

کوک: اوه همینجوری ...نزدیکیم

کوک به راحتی به اون فرد حسودیش شد طوری که تهیونگیشو دزدیده بود ازش خیلی ناعادلانه بود اون منتظر18 سالگی تهیونگ بود تا بهش اعتراف کنه

جلوی عمارت مین ایستاد

ته: هیونگ چرا نمیری تو پارکینگ عمارت پارک کنی؟

کوک: ته عزیزم تو با بم و تانی برو تو من میخوام برم جایی

اون از اولش قرار بود بره
ولی حالا دیر و زود داشت
روز مشخصی داشت
روز پنجمین سالگرد پدر و مادرش 

میخواست بره همون جاده ای که تصادف کردن
و چند ساعتی اونجا باشه و خودشو از غم تخلیه کنه
درسته نشون نمیداد ولی اون غم خیلی زیادی داشت

تهیونگ با حال گرفته شده پیاده شد و روی سنگ فرشای باغ حرکت کرد و قلاده بم و یونتان تو دستش بود

وارد خونه که شد دید که جیمین ویونجون باهم دعوا میکنن البته یونجون خیلی خونسرد به جیغ و دادای جیمین گوش میداد

ته: هیییی چرا دعوا میکنین چه خبرتونه

یونجون: تهیونگااااا بیا منو ازینجا ببر این وحشی آمازونی ولم نمیکنهههه هی با اون صداش جیغ جیغ میکنه

جیمین: چطور جرعت میکنی همچین چیزیو بگی هرزه از خونه من برو بیرون

یونگی: آمممم ببخشید پارازیت میندازما ولی یک اینکه یونجون شی هرزه نیست و دو اینکه یادم نمیاد خونمو به نامت زده باشم جیمین شی

جیمین: هی چطور میتونی جلوی این موجود عجیب و غریب بهم اینجوری بگی

یونجون: حرف دهنتو بفهم شما آدما از ما هم عجیب غریب ترین

ته: چیمی راجب منم یه همچین فکری داشتی؟ همیشه؟

جیمین: همیشه تهیونگ همیشه تو آدم نیستی گربه هم نیستی پس چی هستی؟ وسیله ای برای استفاده مردم مثل مادرت تو حتی معلوم نیست از ارگاسم کدوم مردی

تهیونگ ناراحت شد اشک تو چشماش حلقه زد
رایحش بوی بدی گرفته بود
و این برای اون دو سگ نر و ماده خیلی ناراحت کننده بود
اونا حرفای جیمینو متوجه میشدن و از ناراحت شدن صاحب و صاحب دومشون عصبی بودن پس وقتی قلادشون از دستای تهیونگ ول شد سمت جیمین دویدن و یونتان زودتر رسید و پای جیمینو گاز گرفت که جیمین جیغی زد و یونتانو با پاش به طرفی پرت کرد

فلش بک 5 سال قبل

به گانگنام رسیده بودن بعد از دعوا با مادر و پدرش توی راه فقط پاش پدال گازو نشونه گرفته بود و اصلا ترمزی نمیشناخت

پدر و مادرش از ترس به اطراف چنگ میزدن و خواهرش تازه از خواب بیدار شده بود
جیسوی 18 ساله گیج بود و نمیدونست چه اتفاقی داره میوفته

با برخورد ماشین به دیوار یکی از خانه های متروکه و درحال ریزش دیوار کاملا خراب شد و روی ماشین ریخت و شیشه جلوی ماشینو خورد کرد

صدای زنگی تو گوش جونگکوک بود
و از این خبر میداد که به زودی قراره بیهوش شه

پدر و مادرش کاملا بیهوش بودن یا شایدم مرده بودن
جیسو از ماشین بیرون رفته بود وکمی سرش ضربه خورده بود

با بیشتر شدن صدای زنگ که مثل ناقوس کلیسا بود چشماش بسته شد

وقتی به هوش اومد میتونست از اطراف بدن خودشو ببینه
صدای جریان خون قاطی شده با سرم رو بشنوه
دو دکتر کنار تختش بودن و راجب عملش صحبت میکردن و سطح هوشیاریش

سطح هوشیاریش 3 و عمل سختی داشت
خونریزی داخلی داشت و حتی ریه اش همپاره شده بود برای همین هم به سختی نفس میکشید

پس اون تو کما بود
اولش براش سوال بود که چجوری میتونه خودشو روی تخت ببینه

هایییی
چطورید بیبی موچیا
مونی صحبت میکنه اهم اهم خب فلش بک به اتفاقی که برای کوکی و خانوادش افتاده داریم و به احتمال زیاد ادامه داشته باشه
بوراهه💜
𝖒𝖔𝖔𝖓𝖎𝖊

who are you really?Where stories live. Discover now