89

56 12 1
                                    

لویی با عصبانیت و برای بار هزارم انگشت لیام رو از بین دندون های اون پسر بیرون کشید و بهش توپید

_ آروم بگیر دیگه !

_ چرا ... چرا بلند نمیشه لو ؟ نکنه مشکلی براش پیش اومده ؟

هری دستش رو با مهربونی روی شونه دوستش قرار داد و گفت

_ چه مشکلی آخه ؟ اون فقط چند دقیقه زیر آب بود و خودت هم که فورا بهش امدادهای اولیه رو رسوندی ... حتی دکتر هم تایید کرد که حالش خوبه

لویی - الان بیشتر باید نگران راجر باشیم

لیام - رفت خونه ؟

لویی - به زور فرستادمش ، حالش اصلا خوب نبود . به امیلی هم زنگ زدم و سپردم هواش رو داشته باشن ، البته پیشنهاد دادم بره خونه مامانش ولی رفت خونه ما

لیام سرش رو پایین انداخت ، حس میکرد کل اون روز رو توی خواب و بیداری گذرونده ... اصلا نمی‌تونست باور کنه واقعا اون ماجراها رو از سر گذروندن . ماجراهایی که نهایتش ختم شد به زینی که بر اثر غرق شدگی کارش به بیمارستان کشید ، چانیولی که راهش به همونجا ختم شد منتها به دلایل متفاوت تر و ... تلفات دیگه ... وقتی حس کرد نگاه کردن بیشتر به زین و اون دستگاه های ترسناکی که بهش وصل کردن قراره خفه اش کنه از جا بلند شد و گفت

_ میرم یه قهوه ای بگیرم و به بک هم سر بزنم ، هروقت بهوش اومد فورا بهم زنگ بزنید

برعکس زین که به اصرار هری از اتاق وی آی پی استفاده میکرد، چانیول گفت با همون اتاق های عادی و سه تخته راحته ، البته آسیب جدی ای هم ندیده بود اما علاوه بر ضربات جلنا، در مبارزه ای که در آخر و به سبب ورود خودشون در گرفت دنده هاش صدمه خوردن و ابروش هم شکست ، دکترها میخواستن بیست و چهار ساعت تحت نظر داشته باشنش که مطمئن بشن مشکلی پیش نمیاد

تقه ای به در زد و داخل رفت ، سهون همراه پلیس ها به اداره رفته بود تا به عنوان شاهدی که سالم تر از بقیه اس باهاشون همکاری کنه پس بکهیون سخت مشغول وانمود کردن به این مسئله بود که صرفا جهت انسان دوستی اونجاست و بلافاصله بعد از اومدن سهون قراره بره سر شیفتش و انگار متوجه نگاه براق و شیفته چانیول روی خودش ، لحن غرغرو و حرکات شتاب زده و دستپاچه اش نبود

بکهیون اول متوجه ورود لیام شد و سخنرانی اش درمورد اینکه اصلا هم متوجه غیبت چانیول نشده بوده و این لیام بوده که باهاش تماس گرفته (!) رو قطع کرد

_ لیام !

چانیول هم متوجهش شد ، چهره اش از عاشقانه به نگران تغییر حالت داد و بلافاصله پرسید

_ زین چیشد ؟

لیام آهی کشید - هنوز هیچی

بکهیون - نگران نباش ، تازه یک ساعته آوردیمش اینجا

Black Sea Where stories live. Discover now