20- Guess

1.1K 141 120
                                    


درواقع اون موقع به فکرم رسید.
چیز خاصی نبود فقط باید بهش میگفتم که همجنسگرام و تا ازین بلای مسخره خلاص شم.
بعدا نایل بخاطر ریون ناراحت شه کمکش میکنم

"من گی ام." با جدیت گفتم.
وقتی لباش باز شدن تا حرفی بگه اجازه ندادم
"یعنی واژن و سینه ها مناسب من نیستن . تنها چیزی که برام مناسبه - میدونی"

چشمای کوچیک دختره حداکثر همین قدر میتونست درشت بنظر بیاد.

وقتی سریع از پیشم رفت شونه هامو بالا انداختم و موهامو مرتب کردم.
احساس عجیبی داشتم. فک کنم برای اولین بار ینفرو ترسونده بودم.
در ضمن برای اولین بار به کسی که نمیشناختمش گفتم همجنسگرام و چیزای شخصی رو تعریف کرده بودم.
اما بخاطر نایل مجبور بودم.

***

وقتی به تلفن جواب دادم نایل مثل دیوونه ها گریه میکرد.

"گفت منو دوس نداره و من گی ام هری!"

"آه." تنها کاری که میتونستم انجام بدم آه کشیدن بود

"براش چیزی تعریف کردی هری؟"

"نه. تعریف نکردم. تو حتی گی نیستی."آب دهنمو قورت دادم

ریون حتما فک کرده که نایل دوست پسر منه.
"چرا باید همچین چیزی رو براش تعریف کنم؟"

"ن-نمیدونم هری."

***

متوجه بودم که دیگه دارم خیلی بزرگش میکنم ولی تا وقتی که برای لویی تعریف نمیکردم راحت نمیشدم.

اینکه یه دختر آویزونم شد و این دختر کراش جدید نایل بود رو براش تعریف کردم.

"میخوام اون دختره رو بکشم."

"لویی چی میگی؟ نایل هرروز مثله دیوونه ها گریه میکنه.
نمیتونم چیزی براش تعریف کنم.
اونموقع ازم ناراحت میشه." آه کشیدم
"کی ناراحت نمیشه که..؟"

شنیدم که هوف کشید . " کیه این دختره؟"

"همسایه روبرویی نایل اینا. از وقتی که اثباب کشی کردن نایل روش کراش داره. در ضمن به درسا هم اهمیت نمیده."

"سعی کن به دختر دیگه ای عاشق شه"

"اروس (eros) نیستم و برای این کار تیر های مناسبی ندارم لویی."

"یه راهشو پیدا کن."

"لویی-" همون لحظه که میخواستم حرف بزنم با اومدن آلیسون تو اتاقم آروم آب دهنمو قورت دادم و ادامه دادم.

"لویی هم دلش برات تنگ شده حتما میگم که توهم دلت براش تنگ شده."

وقتی لویی داشت از خودش چرت و پرت میگفت که درواقع بنظر اون کسی که چرت و پرت میگفت من بودم ، تلفونو قطع کردم.
مامانم لبخند میزد.

He's My Hero - L.S (Persian Translation)Where stories live. Discover now