40

1.6K 182 22
                                    


چند ساعتی میگذشت که هری بیوقفه سرش رو به سینه ی لویی تیکه داده بود و همونطور که فیلم میدیدن هری با انگشت هاش شکل های نا مفهمومی رو سینه ی لویی میکشید .

زین و لیام برای یه قرار کاری بیرون رفته بودن و نایل ترجیح میداد خونه بمونه و کتابی که جدید گرفته بود رو بخونه .

هری سرشو بلند کرد و به لویی نگاه کرد .

ه_نظرت چیه از این خونه بیرون بزنیم ؟

لویی چشم از تلوزیون گرفت و سرشو خم کرد تا به هری که منتظر جوابش بود نگاه کنه .

ل_امم .....اره .....فکر خوبیه ، اما سوال اینجاست که قراره کجا بریم ؟

ه_خب .....این یه سوپرایزه .....و هیچوقت یه سوپرایز رو لو نمیدن  .

لویی لبخند زدو بازوشو دور بدن هری حلقه کرد .

ل_میدونی ؟ .....تو خیلی تاپ بنظر میای ولی لیتل اسپونی .

هری ریز خندید و لباشو رو سینه ی لویی گذاشت تا خنده ی دخترونش دیده نشه

ل_استایلز .....تو الان یه خنده ی دخترونه کردی

لویی با شگفتی داد زد که باعث شد هری با صدای بلندی بخنده .

ه_نه ..... اینطور نیست

هری بین خنده هاش داد زد .

ل_من کور نیستم هز  .

هری نشستو انگشتشو به بینی لویی زد

ه_معلومه که نیستی ......حالا اون باسن قشنگتو بلند کن و برو حاضر شو ....

ل_بهتر نیست برام لباس انتخاب کنی؟

ه_من مادرت نیستم تاملینسون .

ل_ولی این تویی که قراره منو به یه قرار ببری استایلز.

ه_کی گفته این یه قراره ؟

ل_این که بخوای منو سوپرایز کنی یک قرار نیست ؟

ه_باشه ....خیلی خب بزار برم ببینم چی میتونم برات انتخاب کنم پسرم

ل_هززززززززز

لویی داد زد وقتی کلمه ی 'پسرم' از دهن هری خارج شد

هری از پله ها بالا رفت

ه_خودتو جوری نشون نده که انگار ازش بدت اومده

ل_اممم باشه ددی ....معلومه که بدم نیومده ددی

لویی با نیشخندی که گوشه ی لبش بود داد زد و میدونست عکس العمل هری چیزی کمتر از یه ناله از روی شهوت نیست (:/)

ه_بالاخره میام پایین دیگههه

ل_منتظرم هز  .... منتظرم .

لویی از روی مبل بلند شد و لیوانای قهوه رو از رو میز برداشت ..... بریانا رو دید که داشت غذایی که نایل خواسته بود رو درست میکرد .

Wolve [L.S]Where stories live. Discover now