💮پارت چهل و سوم💮

5.6K 953 272
                                        

وقتی بالاخره در پشت سرشون بسته شد کیونگ تقریبا تو دلش جیغی از خوشحالی کشید. همینطور که با یه دست پشت بلیز کای رو نگه داشته بود تا مانع فاصله گرفتنش که مطمئن بود منجر به رفتن تو دیوار میشه بشه ،با دست دیگه اش به هر کلکی بود کوله پشتی اش رو دراورد و تنها چیزی که مانع شد پرتش نکنه زمین عشق بی حد و حصرش به دوربینی بود که بین لباسای چروکش توی کیف چپونده شده بود.

با احتیاط کوله اش روی زمین جا داد و بعد چرخید سمت کای.

کای درست حالت یه بچه با دست و پای دراز رو پیدا کرده بود و کیونگ بعد سر وکله زدن متوالی باهاش به این نتیجه رسیده بود که یه کای بیهوش خیلی بهتر از این موجودیه که الان عاجزانه داره سعی میکنه کنترلش کنه.

دست کای رو دوباره دور شونه اش انداخت.

-تو زندگی قبلی چه گهی خوردی دو کیونگسو که الان داری تاوان پس میدی؟

زیر لب با حرص به خودش گفت و هیکل کای رو که به طور عجیبی حالت شل و ول پیدا کرده بود کشید توی هال. تا وقتی رسیدن نزدیک مبل کای بی وقفه سکندری خورد و به همه جهات بدنش رو تاب داد و کیونگ حس میکرد تا دیر نشده باید با مهره های کمرش حداقل خداحافظی کنه. سعی کرد کای رو روی مبل دراز کش کنه.

-خب چه مرگته؟! بخواب دیگه!!!

وقتی کای هیچ جوره حاضر نشد دراز بکشه با ناله اعتراض کرد. کای با چشمای قرمز و خمارش بهش خیره شد.

-باز که تویی...

کیونگ ابروهاش رو بالا داد.

-بله؟ منم؟

کای سری به نشونه اره تکون داد. کیونگ جلوی مبل روی پاهاش نشست و به کای خیره شد.

-اون وقت من کی ام؟

کای نیشخند بچگونه ای زد.

-جغد منحرف اویزون دو قطبی من...

بعد هم زد زیر خنده. اگه این یه انیمه بود الان باید از ناکجا اباد بالای سر کیونگ یه جمله قرمز رنگ که نوشته بود'بدبخت، از وقتی که چشم به دنیا گشود.' ظاهر میشد، اما با وجود اینکه این اتفاق نیافتاد کیونگ با عمق وجود حسش رو پیدا کرد.

-دو قطبی رو دیگه از کجات اوردی اخه...

با اه ارومی زیر لب گفت. صفتایی که کای پشت هم براش ردیف کرده بود باعث شده بود اون ادعای مالکیتی که کای تو جمله اش کرده بود اصلا تو چشمش نیاد.

با لب و لوچه اویزون از جا پا شد.

-میرم برات قهوه درست کنم یا یه چی که مستی رو از سرت بپرونه... از جات پا نشو که نری تو در و دیوار...

هنوز قدمی از مبل فاصله نگرفته بود که کای مچش رو چسبید.

-کجا میری اویزون؟

••💮SignMate💮•• Место, где живут истории. Откройте их для себя