{6:17 p.m }

548 148 102
                                    

{دخالت}

نایل: سلام

نایل: کصکش

لیام: اومم سلام

لیام: بی ادب

نایل: تو چه مرگته؟

لیام: نای، چی شده.

نایل: چرا داری انقدر عوضی بازی سر زین در میاری

لیام: دخالت نکن

نایل: حدس بزن چی ، صورت تخمی

نایل: من قراره به طرز بدی تو هر چیزی که بخام دخالت کنم چون زین دوسته منه و تو داری قلبشو میشکنی.

نایل: تو میدونی کاری که کرد یه تصادف بود ولی تو داری کله شق بازی در میاری جنده کوچولو و از قبول کردن عذر خواهیش طفره میری

نایل: تو حتی گریه اشو دراوردی

لیام: چی

لیام: من گریه‌اشو دراوردم

نایل: عا، همین الان گفتم

نایل: اون گفت که قراره به زودی باهات صحبت کنه ولی اینطور که بنظر میرسه ، اینکارو نکرده.
اون احتمالا ترسیده که تو نادیده اش بگیری و ب احساساتش ضربه بزنی.

نایل: فکر میکردم بهتر ازینایی ، پین

لیام: من خیلی بگام

لیام: من خیلی زیاد عاشق زینم و من عصبانیت و خشمی که از پای شکسته ام داشتم، سر زین خالی کردم

نایل: آخرش فمیدی چه کصکشی هستی؟

لیام: آره و ممنون بابت اینکه بهم گفتی

لیام: باید برم

نایل: کجا میری؟؟

لیام: میرم که برای زین جبرانش کنم

■■■■■■■
دخالت کردن همیشه هم بد نیست🤷🏾‍♂️

ال جی بی تی هستین یا نه؟

از چه نوعش؟

من به شخصه حس میکنم پنسکشوالم چون بنظرم هر نوع آدمی لیاقت عشق رو داره و من میتونم اون عشق رو به هر کسی بدم🤷🏾‍♂️

ولی خب با وجود اینکه آدمایی بودن  بازم نمیتونم مطمئن باشم چون بالاخره نوجوونیه

شما از حستون چقدر مطمئنید؟

ilysm [ZIAM]Where stories live. Discover now