تکست نوزدهم

3.9K 816 10
                                    

در طول هفته،تهیونگ دیگه تو نگه داشتن احساساتش نسبت به جانگکوک عاجز شده بود.

اون به شدت نیاز داشت تا همه چیزو راجع بهش به بهترین دوستش "کوکی" بگه و باهاش در مورد اینکه چجوری باید با مشکلات کراشی برخورد کرد حرف میزد،

سر هر کلاس اجتماعی،جانگکوک لبخندی میزد و قبل از اینکه سرجاش بشینه باهاش احوال پرسی میکرد.

تهیونگ هم همینکار رو انجام میداد و این به عادت هر روزه‌شون تبدیل شده بود.


~یک هفته بعد~

"پسرا،اینم گوشیاتون!امیدوارم ‌که درسی ازش گرفته باشین!دیگه هیچ وقت دوباره تو کلاس از گوشی‌هاتون استفاده نکنید،فهمیدید؟؟"
جانگکوک و تهیونگ با هم جواب دادند:"چشم خانم بیون!"

"میخوای بریم میلک شیک توت فرنگی بخوریم؟"
جانگکوک از تهیونگ پرسید.

چهره‌ی تهیونگ با یه لبخند ناگهانی روشن شد:"آره،معلومه که میخوام!!"

"بزن بریم"

جانگکوک بازوهای پسر دیگه رو گرفت و اون رو از کلاس بیرون کشید.

Text Me & Sext me || KookVWhere stories live. Discover now