در طول هفته،تهیونگ دیگه تو نگه داشتن احساساتش نسبت به جانگکوک عاجز شده بود.
اون به شدت نیاز داشت تا همه چیزو راجع بهش به بهترین دوستش "کوکی" بگه و باهاش در مورد اینکه چجوری باید با مشکلات کراشی برخورد کرد حرف میزد،
سر هر کلاس اجتماعی،جانگکوک لبخندی میزد و قبل از اینکه سرجاش بشینه باهاش احوال پرسی میکرد.
تهیونگ هم همینکار رو انجام میداد و این به عادت هر روزهشون تبدیل شده بود.
~یک هفته بعد~
"پسرا،اینم گوشیاتون!امیدوارم که درسی ازش گرفته باشین!دیگه هیچ وقت دوباره تو کلاس از گوشیهاتون استفاده نکنید،فهمیدید؟؟"
جانگکوک و تهیونگ با هم جواب دادند:"چشم خانم بیون!""میخوای بریم میلک شیک توت فرنگی بخوریم؟"
جانگکوک از تهیونگ پرسید.چهرهی تهیونگ با یه لبخند ناگهانی روشن شد:"آره،معلومه که میخوام!!"
"بزن بریم"
جانگکوک بازوهای پسر دیگه رو گرفت و اون رو از کلاس بیرون کشید.
YOU ARE READING
Text Me & Sext me || KookV
Random{کامل شده} فصل اول: ج: خداروشکر که کار احمقانهای ازم سر نزده حداقل! ت: ممکن بود برام عکس دیک بفرستی! ج: چی ت: چی وقتی تهیونگ شروع میکنه به پیام دادن به شماره ای که داخل میزش پنهون شده... (شامل پارتهای بسیاااااار کوتاه) _____________________________...