𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐃𝐚𝐝 | درباره بابا
  • Reads 2,230
  • Votes 313
  • Parts 3
  • Reads 2,230
  • Votes 313
  • Parts 3
Complete, First published Jan 28, 2023
«درباره بابا»

"About Dad, A son's first superhero"
"درباره بابا، اولین ابرقهرمانِ زندگی یه پسربچه"

«𝙰𝚋𝚘𝚞𝚝 𝙳𝚊𝚍»
• 𝚆𝚛𝚒𝚝𝚎𝚛 : 𝚁𝚘𝚜𝚊 
• 𝙶𝚎𝚗𝚛𝚎 : 𝚂𝚕𝚒𝚌𝚎 𝚘𝚏 𝚕𝚒𝚏𝚎, 𝙵𝚊𝚖𝚒𝚕𝚢
All Rights Reserved
Sign up to add 𝐀𝐛𝐨𝐮𝐭 𝐃𝐚𝐝 | درباره بابا to your library and receive updates
or
#99life
Content Guidelines
You may also like
20 Ways To Die In Summer by maedeh1
33 parts Complete
چند نکته رو قبل از خوندن بدونید. 1.این داستان برای کسانی که سابقه ی مشکلات روحی، افسردگی، اختلال خوردن و ... دارن اصلا مناسب نیست. 2. داستان سال ها قبل نوشته شده و از پروفایل واتپد دوستم با اسم دیگه ای یه مدت گذاشته شده الان فقط در حال ویرایش شدنه و از اونجایی که به سبک شرقی نوشته نشده داستان رو طوری نوشتم که تو کانادا اتفاق میفته. اینکه بیشتر شخصیت ها شرقی ان یکم تو ذوق میزنه اما سعی کنید با این چیزها کنار بیاید. من دارم فقط سعی می کنم افراد بیشتری رو از گروه ها توی داستان جا بدم تا تعداد بیشتری از خوندنش لذت ببرن. 3. داستان کاپلیه اما دختر پسری هم داره پس لطفا با خواهش برای به وقوع پیوستن اتصال بین کاپل هاتون به پی.وی حمله نفرمایید. کاپل های اکسو و بی تی اس داره. 4. میخوام جبران هیتر هایی باشید که نوشتن رو برای نویسنده ها تلخ میکنن و آرامش کسایی که یک قدم با از بین بردن خودشون، روحی یا جسمی فاصله دارن. دوستتون دارم. میا.
Cardigan by esamsam
16 parts Ongoing
آب و هوای شرجی. صدای واضح امواج دریا. کسی کنارم ایستاد و درمورد چیزهایی که نمی‌خواستم بشنوم، توضیحاتی داد. نگاهم جای دیگه‌ای بود. بخاطر همین حتی متوجه هم نشدم که کدوم یکی از اهالی این خونه، در چوبی اتاق زیرشیروانی رو برام باز کرد. قبل از اینکه من رو به حال خودم تنها بذاره، دستش رو گرفتم و پرسیدم:«توهم می‌شنوی؟». تازه اون موقع بود که نگاهم بهش افتاد و فهمیدم که تمام این مدت کنار پدربزرگم ایستاده بودم. مِن و مِنی کرد و با چشم‌های باریک شده، متقابلاً ازم پرسید:«صدای چی رو؟». با دست آزادم به پنجره اشاره زدم و گفتم:«صدای امواج دریا؛ توهم می‌شنوی؟». دهنش رو چندبار باز و بسته کرد. انگار از بیان افکارش مطمئن نبود. در نهایت، با ملایمت دستش رو از دستم جدا کرد و درحالی که ازم دور می‌شد و به طبقه‌ی پایینی می‌رفت، ناامیدانه جوابم رو داد:«ما حداقل یک کیلومتر با ساحل فاصله داریم، کدوم صدای موج؟» 🌻 کاپل: کوکوی ✨ ژانر: انگست_ درام 🌻 وضعیت: درحال آپ
You may also like
Slide 1 of 10
𝘽𝙡𝙪𝙚 𝘾𝙪𝙥𝙘𝙖𝙠𝙚𝙨 ▪︎𝘷𝘬𝘰𝘰𝘬▪︎ cover
The monster has fallen in love cover
SPACE VOYAGE | Vkook [translated] cover
BROKEN  cover
உ Solitary Cell cover
stalker|kookmin cover
~𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑙𝑖𝑘𝑒 𝑏𝑙𝑜𝑜𝑑🍫 cover
20 Ways To Die In Summer cover
Cardigan cover
You Are Still For Me cover

𝘽𝙡𝙪𝙚 𝘾𝙪𝙥𝙘𝙖𝙠𝙚𝙨 ▪︎𝘷𝘬𝘰𝘰𝘬▪︎

84 parts Complete

•کاپ کیک های آبی• - غش کردی. ندیده بودم یکی با دیدن خروس غش کنه! - به حیوونا عادت ندارم. - فوبیا داری؟ تهیونگ بی اختیار غرید: - عادت ندارم! ژانر: عاشقانه🍉روزمره🌊فلاف🧁طنز🧃 یه کوچولو انگست🌧هپی اند🐓 کاپل: ویکوک، هونهان( اسمات نداره💙) و بلو اول بود: #روزمره1 #تهکوک1 #هونهان1 #طنز1 Start: 4/6/00 End: 4/9/01