Just a random Omega
  • Reads 1,294
  • Votes 186
  • Parts 20
Sign up to add Just a random Omega to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
TENSION🍷(vkook) by seta8603
34 parts Ongoing
تَنِش . ( از اسم فیک مشخصه ، کسانی که اعصابشو ندارن نخونن ⭕️) کیم وی،مرد به شدت پرنفوذی که ممکنه هرکاری ازش سر بزنه و همین دلیلی میشه که همسرش جئون جانگکوک ازش طلاق بگیره ، اونم با یه بچه .... چون قبل ازدواج کاملا سنتی و بدون شناختشون هیچ ایده ای راجب اخلاق و شغل همسرش نداشت و بعد ازدواج که متوجه این موضوع میشه نمیتونه کنار بیاد . اما تهیونگ نمیزاره جانگکوک بچشو ببینه مگر اینکه هربار .... ******* "میخوام بیام بچم رو ببینم ، بومیگیرم سیگارتو خاموش کن" دست زیر گلوم گذاشت "تو که قرار نیست دیگه ببینیش ! نگران نباش" مسخ شدم " یعنی چی ؟!" گلومو کمی فشار داد " یعنی دیگه به پامم بیوفتی ؛ نمیزارم دستت به دخترم برسه" خواستم چیزی بگم که ولم کردو پشت چشم های بهت زدم اتاقو ترک کرد . *** روند اپ : نامنظم ⭕️ فیک حول محور سال ۱۹۹۹_۲۰۰۲ میلادی میچرخه. Happy end Gener: omegavers ، emotional ،romance ،Angst Couple: vkook ،....secret ♡ Setayesh* این اولین تجربه فیک نویسیمه و قطعا مشکلاتی داره‌ ولی ممنون که انتخوابش کردی
You may also like
Slide 1 of 10
I'm not gay!! [ chanlix ] cover
نام:درنیمه شب cover
||𝐖𝐢𝐥𝐝 𝐐𝐮𝐞𝐞𝐧|| cover
TENSION🍷(vkook) cover
 Force Marriage  ازدواج اجباری           cover
My Idol Boyfriend || Jeonglix, Minsung, Seungjin, Chanbin cover
𝐁𝐞𝐚𝐓 cover
Morning Fate cover
قضاوت شیطان  cover
My mate is an AUBERGINE! (Changjin) cover

I'm not gay!! [ chanlix ]

6 parts Ongoing

کریستوفر از گی ها متنفره ‌ولی چی میشه اگر جاش با یه پسر گی که دوست پسر هم داره عوض بشه؟؟ اسم فیک : !!I'm not gay کاپل : چانلیکس کاپل فرعی : مینسونگ هیونمین ژانر : کمدی فراطبیعی عاشقانه نویسنده : Amis بخش کوچیکی از فیک : کریس به پسر مو بلوند نگاه کرد کریس : تو کیی دیگه؟؟ پسر مو بلوند : چان؟ منم فلیکس دوس پسرت کریس با تعجب نگاهش کرد کریس : برو اونور من یه گی فاکی نیستم!! .... [ از اینجا به بعد از اسم چان برای کریس استفاده میکنم ] چان نگاهی به فلیکس که روی مبل جمع شده بود انداخت و با کلافگی گفت چان : خیل خب...میتونی بیای بغلم بخوابی فلیکس آروم اومد توی تخت و خودشو مثل یه جوجه که به مامانش می‌چسبه چسبوند به چان و سرشو روی سینه چان گذاشت چان که نمی‌خواست پسر رو اذیت کنه گذاشت همونطوری بمونه .... 〔 این فیک صرفاً فقط یه داستانه که ساخته ی ذهن نویسنده ست و با پسرام هیچ ارتباطی نداره 〕 『 امیدوارم خوشتون بیاد^^ 』