اسم این بوک رو گذاشتم Exulansis چون نوشتن راهیه که که با این احساس عدم درک شدن مبارزه کنم و هربار که مینویسم قسمتی از خودم رو توی اون نوشته جا میذارم. پس این بوک بیشتر شبیه تکهپاره هایی از وجود منه. انگار دقیقا برعکس این کلمه، من دارم تلاش میکنم تا با نوشتههام خودم و احساساتم رو نشون بدم و رهاشون نکنم!
اما غیر از این، آزمون و خطا و امتحانی برای احساسات جدیدیه که قبلا به قلمم اجازه چشیدنشون رو نداده بودم؛ یک جور پروژه تمرینی یا همچه چیزی.
اگر از وانشاتها خوشتون اومد، حتما کامنت بذارید و بوک رو به دوستهاتون معرفی کنید!
کاپلهای مورد علاقهتون یا ژانرهایی که دوست دارید به قلم من بخونیدشون رو برام کامنت کنید یا توی پرایویت چت بگید. اگر در توانم باشه ازشون مینویسم.
راستی یادتون نره غیر از این بوک، بقیه کارهای در حال آپم رو هم چک کنید!
امیدوارم از وانشاتها لذت ببرید! کلی بوس♡
میم.
![](https://img.wattpad.com/cover/289960742-288-k615533.jpg)
YOU ARE READING
Exulansis(straykids oneshots)
Short Story○Exulansis: the tendency to give up trying to talk about an experience because people are unable to relate to it. ○برای وقتهایی که دلتون احساساتی عمیق، اما کوتاه و گذرا میخواد. ○وانشاتهایی از کاپلهای مختلف و ژانرهای متفاوت.