پسرک غرق دنیایی بود که داشت با دستان خودش خلق میکرد، تمام این چند ساعت مشغول سواری بر رقص قلموش روی بوم بود و بعد نگاههای بیشرمانهای که روی تن برهنه و بینقص اون مرد مینداخت.
❙❘❙❚❙❘❙❙❚❙❘❙❙❘❙❚❙❘❙❙❚❙❘❙❙❙❚❘❙❚❙❘❙❙❚❙❘❙❙❘❙❚❙❘❙❙❚❙❘❙❙❙❚❘❙❙❙❚
سلام :>
کار جدیدم با کاپل چانگجین خواهد بود و کانسپتی متفاوت خواهد داشت؛
پس خوشحال میشم اگر با ووت و کامنت هاتون ازش حمایت کنید ^-^
همینطور کارهای قبلی هم منتظر عشقتون هستن𔘓اگر مایلید کارهای بیشتری ازمن رو مطالعه کنید میتونین در تلگرام توی چنل Gods Fiction جوین بشین و با هشتگ #Iodine دنبالمکنید:>
ولی من اینجا هم فعالیت خواهم داشت~
![](https://img.wattpad.com/cover/308805813-288-k552590.jpg)
YOU ARE READING
𝐈𝐧 𝐓𝐡𝐞 𝐂𝐨𝐥𝐨𝐫 𝐎𝐟 𝐓𝐡𝐞 𝐒𝐮𝐧
Fanfiction"بدون گفتن کلمهای نگاهش رو به اسکچ رنگپریدش داد و بعد خودش رو مشغول درهم آمیختن رنگهای توی پالت کرد تا بهترین ترکیب رو برای رنگ پوست مرد دربیاره. اما مشکل اینجا بود که هیونجین نمیدونست خورشید دقیقا چهرنگیه." Name: In the color of the sun Coup...