سلام بر شبنم های خوش بو :)
و بازهم من و بازهم کاپل خاص دیگه..
داستانی جالب و روزمره از زندگی و تقدیره گوه یک خانواده!
امیدوارم دوسش داشته باشید و با حمایت هاتون و کامنت های جالب و قشنگتون به همراه ووت ها این دست نوشته رو همراهی کنید ♡در هر بوک میگم اینجا هم میگم :
( من برای خالی کردن ذهنم مینویسم! ذهن پر دغدغه ی من به صورت یه پمپ در حال سناریو نوشتنه..
من مینویسم..
برای ارامشی که هیجا گیرم نخواهد امد!
من مینویسم بخاطر حال خوش تنهاییم!
پذیرای نظراتتون هستم. )به زودی . . .
![](https://img.wattpad.com/cover/357224609-288-k263239.jpg)
YOU ARE READING
" My mistake "
Fanfiction+ کاش میتونستم تنشو بکشم ، روخودم بکشم تا در نبودش بازهم حضورشو روی قلبم حس کنم.. . ~ به زودی دیگه اون زانوها برای من خم میشه! . + تو هم شنیدیش؟! - گرگ سفید؟... + اره...بنظرت آخرش چی شد؟ - هیچکس دقیق نمیدونه...بعضیا میگن اون شب که گرگ های سیاه خانوا...