My commander (jinkook_ kookjin)

فرمانده من pt1

جونگکوک: جین منو میکشه

جونگکوک بعد از تکرار صدمین بار جملش آهی کشیدو دوباره به چمدون جلوش خیره شد

تهیونگ: حقته جرت بده

نامجون به تهیونگ که سرشو از تو گردنش درآورد و اظهار فضل کرد چشم غره ای رفتو با هول دادن گردنش دوباره سرشو به جای قبل برگردوند که با بوسه ای که به گردنش زده شد لبخندی زده و دستشو بین موهای پسر فرو برد

نامجون: هی بیخیال جین هیونگ مگه بچست که بخواد با.....

جیمین: کونت پارست

نامجون: جیمین

جیمین بعد از اینکه لگد محکمی به باسن تهیونگ زد بیخیال داد پسر شدو رو مبل روبرو ولو شد

جیمین: زهرمار پاشو جمع کن خودتو تا این دوباره یوبو یوبو گفتنشو شروع نکرد بعدشم جین هیونگ شاید بچه نباشه ولی اون موقع که هرشب میخواست به فاک بده باید فکر اینجاشم میکرد

جونگکوک: ولی من که گفتم هیچکدوم از آهنگا درمورد زندگی خودم نیست؛ هیونگ دو دیقه ول کن اونو جواب منو بده

با داد جونگکوک نامجون سریع سرشو از گردن پسر تو آغوشش دراوردو بهش نگاه کرد: حواسم با توئه

تهیونگ: ییییااااا تو با ما چیکار داری اصلا حالا که اینجوری شد آهنگات در مورد خودت نبود لخت گشتنات چی سر این یکی شک نکن تو کونت میزاره

جونگکوک که انگار یکی نمک رو زخمش ریخته باشن قیافش جمع تر شد: ولی جین منو دوست......

جیمین قبل از نوشیدن قهوش پوزخندی زدو بین حرف پسر پرید: با اون کامنتی که من دیدم زیادم مطمئن نباش

تهیونگ: تازه تولدشم تبریک نگفتی

جونگکوک: بهش زنگ زدم

تهیونگ: که جوابتو نداد

جونگکوک لگدی با حرص به ساق پای جیمین زد که باعث تکون خوردن قهوش و ریختنش رو شلوارش شد و داد پسر بزرگترو دراورد

جونگکوک: اگه این دیوث از روز قبلش هی خودشیرینی نمیکردو همه جا پیام نمیذاشت جواب میداد

جیمین ابروشو بالا انداختو با نیشخند به کوکی که با بلند شدن صدای بوسه نامته موهاشو تو دستش گرفتو خودشو از پشت رو زمین انداخت خیره شد

جونگکوک: جین منو میکشه

جیمین: اشتباه نکن گندبک جین هیونگ آزارش به یه مورچم نمیرسه فقط کاری میکنه که خودت خودتو بکشی

جونگکوک نمیدونست چرا ولی بااین حرف جیمین یاد چشمای براق جین وقتی نقشه ای داشت افتاد و لبخندی رو لباش نشست و باعث زمزمه زیرلبش شد: دلم برات تنگ شده یوبو فقط یکم دیگه مونده

****************

تهیونگ: سعی کن بعد اینکه جین هیونگ کونت گذاشت گشاد گشاد راه نری همه بفهمن بگا رفتی