[1/1]

73 16 61
                                    

"اوه سهون اینجاست!" چانیول بلند فریاد زد و دستش رو برای پسر قد بلندی که یه پالتو مشکی پوشیده بود تکون داد. "بیا اینجا!"

سهون با پوزخند کنارشون نشست. "چه خبرا آقایون؟"

بکهیون دستشو دور گردن سهون حلقه کرد و یه دختر رو بهش نشون داد. "نگاهش کن! میخوایم شرط ببندیم که کی میتونه زودتر به دستش بیاره. تو هم هستی دیگه، جناب اوه؟" با لبخند شیطانی به پسر مو مشکی خیره شد. "هوم؟ ها؟ بگو دیگه..."

سهون به دختر نگاهی کرد. یکی از بارمیدها بود و صورت کوچک و زیبایی داشت. دستش رو زیر چونه‌اش گذاشته بود و به مشتری‌های مست خیره شده بود. پسر سرش رو تکونی داد و نفسی عمیق کشید. "کی میخواید بس کنید؟"

"چی؟" چانیول با اخم زمزمه کرد. "چی رو بس کنیم؟"

"همين کاراتون رو!" سهون دست بکهیون رو از روی شونه‌اش کنار زد و صاف نشست. "تا کی میخواید سر زدن مخ دخترا و پسرا شرط ببندید؟"

"ولی هونی..." بکهیون خودشو جمع کرد و بهت زده بهش خیره شد. "تو کسی بودی که اولین بار این پیشنهاد رو داد. چی شده؟ این حرفا چیه؟"

چانیول با نچ نچ سمت بکهیون لم داد. "حالا میخوای بگی خیلی بچه مثبتی؟ شبیه باباهامون حرف میزنی!"

"هر چی میخواید بگید. من دیگه نیستم."

جونگین که تا اون لحظه داشت تو سکوت مینوشید و به چرندیات دوستاش گوش میداد، به سرفه افتاد. "اون چ-چیه، اوه سهون؟!" به دست سهون اشاره کرد. "یه حلقه؟"

بکهیون سریع دستش رو گرفت و نگاه کرد. "از این ستای زوجیه! خدای من! اوه سهون، وارث گروه فان‌تِک قرار میذاره؟!"

سهون دستش رو کشید. "بس کنید... این فقط یه انگشتر ساده‌ست. چرا شایعه میسازید؟" با تموم شدن جمله‌اش، صدا گوشیش بلند شد. با نگاه کردن به صفحه گوشی، لبخندی روی لبهاش اومد و سریع بلند شد. "من باید برم‌."

"بری؟ کجا بری؟" جونگین دستش رو گرفت و با خنده شروع کرد به سوال پیچ کردن دوست دوران نوجوونیش. "کی بود؟ کی باعث اون لبخند بزرگ شد؟ اسمش چیه؟ چیکارست یارو؟ خوشگله؟"

سهون چشماش رو برای یه لحظه بست و به دوستش نزدیک شد. دستش رو روی پیشونیش گذاشت و تظاهر کرد که داره دمای بدنش رو چک میکنه. "حالت خوشه، پسر؟ یا اینکه دیوونه‌ای چیزی شدی؟"

جونگین صورتش رو تکون داد تا دوستش دستش رو برداره. "من حالم خوبه ولی انگار یه آجر خورده توی سر تو!" نگاهش رو ازش گرفت. "برو به هر جهنمی که میخوای! اصلا به من چه؟"

سهون به رفتار بچگانه جونگین خندید. اون همیشه اینجوری لج می‌کرد و با همین روش، سهون رو وادار می‌کرد تا سیر تا پیاز زندگیش رو براش رو کنه. دوستی اون دو تا بر می‌گشت به دوران راهنمایی. وقتی که برای اولین بار توی یه جشن با حضور خانواده های ثروتمند کشور همدیگه رو ملاقات کردن. کیم جونگین دومین پسر کیم جونسو، رییس گروه سو‌بیو بود و اوه سهون، تنها پسر تیفانی یانگ، رئیس گروه فان‌تِک. با یادآوری خاطرات گذشته، سهون لبخندی زد و دستی به سر جونگین کشید.

Hard To LoveWhere stories live. Discover now