OneShot

1K 213 19
                                    


پ.ن : پیش از شروع خوندنتون بگم که من زیاد از هنر و نقاشی سردر نمیارم...پس اگه اشتباهی بود لطفا ندید بگیرید.

طبق معمول خیلی از نوشته های من ، ممکنه اشتباه تایپی داشته باشه ، ببخشید.

و اینکه از مهرنوش عزیز برای کمک به ایده ممنون


بکهیون کلاه سرمه ای رنگشو به سر گذاشت و پالتوی طوسی بلندشو به تن کرد. ساعت طلایی رنگشو توی جیب کتش گذاشت و بعد از اینکه عینک فریم گردشو روی چشم های کوچیک ولی براقش گذاشت از در خونه ی کوچیکش بیرون اومد

تو راه به آقای سو که مثل همیشه سوار دوچرخه ی قدیمیش بود

صدای جیر جیر آهن های روغن نخورده توی کوچه ی تنگ می‌پیچید و با صدای بازی چند بچه که کمی اون طرف تر با طناب مشغول خنده و فریادهای شاد بودن ترکیب می‌شد و شنوایی حساس و تیز بکهیونو اذیت می‌کرد

اینطور نبود که از شادی و شلوغی بدش بیاد ولی همیشه یه تنهایی ساکت رو ترجیح می‌داد

شاید جایی که می‌تونست افکار بی پایانشو برای پرواز رها بذاره و مجبور به جمع کردن دائمی حواسش نباشه

آقای سو چند لحظه دوچرخه شو نگه داشت. چشم های بکهیون روی لباس مندرس پیرمرد چرخید ، جلیقه مشکی رنگ از شدت بوری به بنفش تیره می‌زد و روی یقه و سرآستین پیراهن سفیدی که زیرش به تن شده بود جای روغن غذا و لکه ی چای دیده می‌شد

بکهیون به رسم احترام کلاهشو از سر برداشت و کمی گردنشو به سمت پایین خم کرد

-صبح شماهم بخیر آقای سو

پیرمرد خندید و باعث شد تا چین های ریزی زیر چشم های خاکستری رنگش بیفته

-این یه طعنه بود جوون؟

بکهیون گیج شده پلک زد

-بله؟

-من بهت صبح بخیر نگفته بودم

بکهیون لبخند زد

-جدی؟! متاسفم ، فکر کردم که صبح بخیر گفتید

پیرمرد آهی از روی دلسوزی کشید

-از بس که تنهایی پسر جون ، همه ی این توهم ها از تنهاییه. این همه دختر خوب توی این محله هست ، چرا یکیو برای خودت انتخاب نمی‌کنی؟

طرز بیان آقای سو از دختر شبیه این بود که یه کالا رو در حال معامله کردنه. احتمالا می‌خواست بکهیون مثل خودش یه زن فربه رو بگیره و اینقدر دائم سوراخ زن رو پر کنه که دست آخر مثل خود سو ، بکهیون 10 تا بچه ی قد و نیم قد داشته باشه که از شدت بی پولی حتی نتونه شکم نصفی از اون بچه ها رو درست پر کنه

به زور لبخند زد

-من همینطور راحت هستم آقای سو

پیرمرد فقط سری تکون داد و دوباره رکاب زد و از بکهیون دور شد

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Dec 30, 2019 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Your Body Talk to MeWhere stories live. Discover now