FMLUD VER VKOOK

11.4K 1.1K 208
                                    

اون یه قاتل بود.
نه یه قاتل معمولی...!
اون قانون ها و معیار های خاصی برای انتخاب شکار هاش داشت!
اولین قانونی که براش حائز اهمیت بود و جایگاه اول رو به خودش اختصاص می داد؛ چیزی نبود جز:
"آدم های معمولی و بچه ها شکار محسوب نمی شن"
دومین معیارش برای کشتن تنها یک کلمه بود.
"پول"
درسته بیشتر قاتل ها برای پول کار می کنند و آدم می کشند اما هیچ کس به گرد پای هیولایی مثل تهیونگ نمی رسه.
کسی اسم واقعی شو نمی دونست!
مشتری هاش اون و به اسم "وی" می شناختند و رقیب هاش به اسم "هیولا"...!
تنها خودش می دونست که اون هیچ وقت قرار نیست به هیولایی تبدیل بشه که فقط دنبال پوله!
پس مشکلی با صدا زدنش با همچین عنوانی نداشت و شاید یه جورایی از این لقب لذت هم می برد.
دستی که داخل جیب شلوار نایکش بود و بیرون نیاورد و بالاتنه ی لخت و ورزیده اش رو به سمت عقب خم کرد و به دیوار بالکن کوچیکش تکیه داد.
تنش از سرمای دیوار مور مور شد اما اون عاشق سرما بود.
سیگار تِرِژِر شو به لب هاش نزدیک کرد و با اون ژست سکسی که عمدا
گرفته بود، دود سیگار و همراه با مک محکمی به ریه هاش مهمون کرد.
سیگار و از روی لب هاش برداشت و لب هاش اون فاصله رو پر نکردند و نیمه باز رها شدند.
شاید به نشانه ی اعتراض از دوری اون سیگار اصل و گرون قیمت...
ولو شاید به نشانه ی رهایی از بند اسارت دود های مضر اما تسکین بخش...!
کمی اخم کرد اما دود و توی ریه هاش نگه داشت!
چیزی که ذهنش و مشغول کرده بود کِیس جدیدی بود که بیش از اندازه سردرگمش می کرد.
طبق گفته های اون مشتری کسی که قرار بود شکار بعدیش باشه نه یه سیاستمدار بود و نه یه دون پایه دولت...!
اون قاتل بود اما قاتل آدم های مهم و رذل...!
شاید چون پول کشتنشون قلمبه تر از آدم های معمولی بود.
پول زیاد تنها چیزی بود که همیشه مجبورش می کرد تمام اون قوانین خرده ریزه رو زیر پا بذاره!
و کِیس فرداش یه آدم معمولی بود با پول پیشنهادی خیلی زیاد...!
خیلی خیلی زیاد...!!
سرش رو بالا تر گرفت و چشم هاش و بست.
لب های درشت و حجیمش و کمی بیشتر باز کرد و با انبساط سینه ی عضله ای و پر پیچ و خمش، دود رو رها کرد.
پوزخندی گوشه ی لبش نشست.
خب...
باید اعتراف کنه که قانون سومش جزو مهم ترین هاست:
"هیچ وقت دست رد به پول های خیلی خیلی زیاد نزن! هیچ وقت!"
تنها یه آدم احمق میتونه 121 میلیون دلار پول بی زبون رو پای کشتن یه آدم معمولی به فاک بده.
و کیم تهیونگ کسی نیست که از این پیشنهاد وسوسه انگیز چشم پوشی کنه.
پوزخندِ گوشه ی لبش پر رنگ تر شد.
هر کس این مرد و در این حالت می دید قطعا تنها چیزی که به ذهنش می رسید کلمه ی "سکسی" بود.
اما تنها خودش بود که می دونست این پوزخند آغاز یه گشت و گذار و کمی تفریح خونی بود.
شاید اونقدر ها هم که خودش فکر می کرد هیولای سر به راهی نبود و پول... تنها نقطه ضعفشه...!
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

کمی به اطراف نگاه کرد تا مشخصات شکار جدیدش و توی این رستوران لوکس پیدا کنه!
از کشتن توی جمعیت خوشش نمیومد پس باید یه جورایی از نزدیک حواسش به این فرد معمولی می بود.
حوصله ی پهن کردن دم و دستگاه بیبی خوشگلش و نداشت وگرنه خودش کیم تهیونگِ تک تیرانداز رو بیشتر می پسندید.
ناگهان نگاهش روی کسی قفل شد.
"جئون جونگ کوک"
دست هایی که توی جیب شلوارش بودند در آنی مشت و فکش منقبض شد.
کدوم آدم احمقی اون همه پول خرج این کرده که این پسر رو بکشه؟
پسری که مال اون بود.
مثل این که کیم تهیونگ قراره یه قانون جدید به معیار هاش اضافه کنه!
"جئون جونگ کوک و سلامتیش تاپ تن معیار های کیم تهیونگ!"
اون قرار نیست این فاکینگ جئون رو بکشه! نه الان و نه هیچ وقت دیگه ای...!
با قدم های محکم و اخم های درهم به سمت میزش رفت و از دور تیپش رو آنالیز کرد.
اون هم فقط با یه نگاه...!

Fuck me like u do! ver vkookWhere stories live. Discover now