Select All
  • سی دقیقه
    571 90 1

    چقدر زمان لازمه برای زیر و رو شدن دنیامون؟ گاهی وقتها فقط سی دقیقه هم میتونه یه زندگی رو نابود کنه. یا شایدم بسازه...

    Completed  
  • Capricious boy
    30.7K 4.5K 6

    تو یه حرکت سریع بلند شد و صورتش رو تو فاصله یه اینچی پسرک زیبا نگه داشت... چهرش بانمک بود توام با غرور و سرزندگی خاموشی که منتظر تلنگر بود... چشمای درشت و لبای قلوه ای... دقیقا استایل نامجون بود! سوالی که براش پیش اومده بود و مغزش رو مث خورده داشت میخورد... *چطور تا الان سالم مونده و مث یه الماس داره مقابلم میدرخش...

    Completed  
  • Koi no Yokan
    3.2K 482 3

    سه شاتی: دلشوره ی عشق ژانر: گرگینه، تخیلی ،رمنس، اسمات ،خشن زوج: کایسو ᯽᯽᯽᯽ کویی نو یوکان میدونی یعنی چی؟ تو ژاپنی این جمله به احساسی گفته میشه که قبل از عاشق شدن پیدا میکنی، با دیدن طرف مقابلت احساس میکنی که قراره در آینده عاشقش بشی ،این مثل عشق در نگاه اول نیست. بیشتر مثل دلشوره ی عشقه...

    Completed  
  • The Letters For No one [completed]
    61K 7.6K 16

    نامه هایی کوتاه از کیم تهیونگ به جئون جونگ کوک... *Translation* Best rankings: #1text #1short #1shortstory #1jk #3btsfanfic #4angst #1کوتاه

    Completed  
  • extra twelfth dimension
    22.6K 1.9K 22

    ~ بوک فرعی بعد دوازدهم ~ ___________________________ فن فیک بعد دوازدهم رو خوندین؟ اگه نخوندین بخونین. >~< اگه خوندین میتونین فن آرت،فیلم های مربوط،توییت های فان،داستان های کوتاه فرعی(ساید استوری)ودر صورت پایان فیک،افتر استوری های این فن فیک رو اینجا پیدا کنین. اگه داستان اصلی رو دوست دارین... احتمالا این بوک فرعی رو...

  • City Of Dead [Vkook AU]
    130K 22.6K 13

    "اون نيمه تاريكمو ديد و بهم گفت سياه رنگ مورد علاقشه"

    Completed  
  • 𝐺𝑒𝑖𝑠𝒉𝑎 |✨| 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏 *
    160K 26.4K 43

    ༈ 𝐺𝑒𝑖𝑠𝒉𝑎 ༈ { هرزه } ~فصل یک کامل شده فصل دوم هم کامل شده~ 𝑘𝑜𝑜𝑘𝑚𝑖𝑛 ⌇ 𝑦𝑜𝑜𝑛𝑡𝑎𝑒 𝑟𝑜𝑚𝑎𝑛𝑠𝑒 , 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑠𝑡 , 𝑆𝑚𝑢𝑡 -"عشق برات کافیه؟" -"عشق تنها چیزیه که کنترلم میکنه" .... -1 #𝑡𝑎𝑒𝑔𝑖 -1 #𝑆𝑚𝑢𝑡 -1 #𝑘𝑜𝑜𝑘𝑚𝑖𝑛 -1 #𝑝𝑎𝑟𝑘𝑗𝑖𝑚𝑖𝑛 -1 #𝑗𝑢𝑛𝑔𝑙𝑜𝑜𝑘 -1 #𝑗𝑖𝑘𝑜𝑜𝑘 -2 #𝑝𝑎𝑟𝑘𝑗�...

    Completed   Mature
  • TaeTaeDiary📝
    656 72 3

    تهیونگ یه بیمار روانیه، مبتلا به دو قطبی یا چند شخصیتی. هنوز کسی نمی دونه چندتا شخصیت داره، حسابی ترسناکه. برای همین چندتا پزشک تصمیم گرفتن که اون رو تحت شرایط متفاوتی زیرنظر داشته باشن، این فیکشن نوشته های دفترچه خاطرات تهیونگه. اون هر روز تو دفترش چیزهایی می نویسه، درست از شب تولد 18 سالگیش. یعنی همین دیشب..