1202
این قراره یه صندوق باشه. یه صندوقی که توش چند تا پاکت نامهاس. نامه هم، یه سری واژهاس که پشت سر هم ردیف شدن و یه تعداد جمله رو تشکیل دادن که اون جملهها هم باز چند تا پاراگراف رو به وجود آوردن! پ.ن: فیکشن نیست.
این قراره یه صندوق باشه. یه صندوقی که توش چند تا پاکت نامهاس. نامه هم، یه سری واژهاس که پشت سر هم ردیف شدن و یه تعداد جمله رو تشکیل دادن که اون جملهها هم باز چند تا پاراگراف رو به وجود آوردن! پ.ن: فیکشن نیست.
➳ Signor Ex تمامشده. ✔️ تهیونگ روی همدانشگاهیش کراش داشت؛ اما برای اعتراف زیادی خجالتی بود و چه کسی بهتر از دوستپسر قبلی اون دختر میتونست بهش کمک کنه؟ +خیلیخب آقای اکس، حالا چکار کنم؟ _برای شروع، دو قدم بیا جلوتر پتال! کاپل: کوکوی ژانر: عاشقانه، کمدی، اس.مات، فلاف
🌊هیپوکسی : کمبود اکسیژن در بافت های بدن بر اثر خفگی. وضعیت: اتمام یافته کاپل: کوکوی ژانر: روزمره، رمنس، اسمات #HYPOXIA
-فقط از ته قلبم میدونم که عشقم به تو ابدیه. شاید زندگیم فراتر از ابدیت باشه، ولی تمام من، روحم و مخصوصا قلبم متعلق به توئه. هر ضربان قلبم برای توئه. تماما واسه توئه. تا ابد. من تا ابد برای توئم. - - با شروع ترم دوم دانشگاه، تهیونگ میخواست وارد دنیای زیستشناسی بشه، تا جایی که ممکن بود چیزی یاد بگیره و بهترین نمره مم...
"To know Paris is to know a great deal." - Henry Miller Well we as well may start knowing that great deal.
وانشات : والد، بالغ، کودک بزارید یه حقیقتی رو بهتون بگم ، هر ادمی که تا به حال دیدید ،حتی اونی که غیر قابل انعطاف ترین شخصیت رو داشته ، دارای سه حالت شخصیتی هستش . سه حالت به اسم : والد ، بالغ ، کودک ... ژانر : روانشناسی ، درام ، نیمه تراژدی پ.ن : همراه با پایانی غافلگیر کننده :-P
{کامل شده} یه یونگی عطار، با ششتا آدم مختلف توی زندگیش، البته دوتای اونها اولش آدم کوچولو بودن، جیمینی با موهای هلویی، و گلی که باهاش دوست بوده یعنی هوسوک، همه چیز از روزی شروع شد که جیمینی نگران گلش بود، جانگکوک غذا میخواست، و نامجینته زیاد از حد فضولی کردن... ژانر: فانتزی و فلاف با حضور هفت تن بنگتن:))) #1 in mag...
_ فقط برای این نیست، به خاطر تو اومدم. _ من بیست و هفت سالمه، دیگه اون بچه ی بیست و سه ساله نیستم که با تحریک کردن احساساتم خامم میکردی. چشمهای آرومش دوباره سرد شد، با نگاه خشکی توی چشمهاش خیره شد و گفت: _ توی این پنج سال بیکار نبودم، با دخترا و پسرای زیادی رابطه داشتم. شنیدن این حرفها هنوز براش سخت بود، این پسر هرچقد...
+ دوستت دارم! _ بخاطر سیب ترشهام؟ + اونم هست...ولی حتی اگه اونها هم نباشن، بازم دوستت دارم. 🍏 کاپل: کوکوی 🍏 ژانر: امگاورس، رمنس، فلاف 🍏 وضعیت: تکمیل شده.
کاپل : یونمین ژانر: ماجرایی، درام، رمنس رده بندی: PG جیمین یه پسر خیلی خاصه که همه ازش خوششون میاد و با یونگی تو بچگی دوست بودن،الان جیمین با هوسوک قرار میذاره ولی یونگی هنوز هم دوستش داره. همه چیز همینطور کسل کننده اس تا روزی که جیمین ناگهان ناپدید میشه و یونگی تصمیم میگیره بر اثر سرنخ هایی که هست بره دنبالش بگرده. ...
{کاملشده} اولین باری که تهیونگ عطسه میکنه، موهاش به رنگ بنفش درمیاد. «شت.» . . . . . . . #1 in جونگکوک ژانر: فانتزی و فلاف این فنفیکشن صرفا توسط من ترجمه شده، حال و هوای قصههای پریان رو داره، بسی کیوته و میتونه شما رو بخندونه، امیدوارم مثل من بتونید ازش لذت ببرید.
کیم تهیونگ،لیدر ترسناک گروه،در واقع یه اومگاست که پنهانش کرده!برای 3 سال اون هویتشو به عنوان یه آلفا به خاطر ابرو از طریق داروهای شیمیاییه خاص جعل کرد.وقتی که داروها دیگه اثری ندارن و هورمونا دارن بهش غلبه میکنن،آیا اون تسلیم غریزش میشه؟
توی دنیایی که تولد هجده سالگی هر فرد برابر میشد با مشخص شدن موقعیتش در چارت امگاورس و دیدن رویای فردی که میتونست عشق واقعی رو بهش هدیه بده ؛ جونگکوک بدون اینکه حتی فکرش رو هم بکنه به چیزی تبدیل شد که فقط یک درصد جمعیت جهان رو تشکیل میدادن. بدبختانه تر از مورد قبلی رویایی بود که در شب تولدش پشت پلکهاش نمایش داده شد...
•¤ مکانی برای دانستن و آشنایی با سمبل و نماد گلها ¤• _جهت کمک برای: •¤ داستان نوشتن ¤• •¤ دادن گلها با مفاهیم خاص، برای ادمای خاص، در روزهای خاص ¤•
[کامل شده] "رَندی" داستان آدم هایی که گذشته شون اونها رو افسار گسیخته کرده. ¬افسارگسیخته ¬ ___________________ _مطمئن باش توی اون اداره کسی رو به اندازه من پیدا نمیکنی که بخواد کل خشابش رو توی دهنت خالی کنه.... مراقب حرفات جلوی من باش عوضی، درسته مدرک قانونی برای قتل هات وجود نداره ولی خوب میدونم چه کارهای ازت بر میا...
🌸من برای تو شکفتم🌸 ×ترجمه شده× کاپلے: ویکوک/کوکوی ، یونمین ، نامجین ژانر: انگست ، رومنس ، هاناهاکی «با قطره اشکی که روی گونه اش چکید، نفس عمیقی کشید و دستشو باز کرد. اخرین نگاه رو به چشمای سرخ و پف کرده اش انداخت، نگاهشو به مشت باز شده اش داد. وقتی به شئ بی گناه تو دستش نگاه کرد، اشک های بیشتری روی گونه هاش راه گرفت...
این یه استوری از عکسائیه که از بی تی اس ندیدین یا دیدین من ندیدم ... یا دیدیم ولی یادمون نمیاد.... یا ندیدیم ... باید در موردِ، مورد اخر بگم غیر قابل امکانه چون باید من دیده باشمش تا شما بتونین ببینینش... و ادیت های خنده دار کلا این استوری برای شِیر کردن چیزایی که دارم و باعث خند میشه😂💜 ووت و نظر مهم نیست ولی دوست د...