Select All
  • Fingers
    46.8K 3.3K 93

    دستش را خشن میان شیار کصش کشید: لذتی نبردی؟ میان پایش هنوز مرطوب بود چوچولش را فشرد و خیره ی چهره ی جمع شده از درد هلن شد: میخواستی نجات پیدا کنی؟ نمیخواست خودش که میدانست نمیخواست به نفس نفس افتاد: نه لبخند زد: دختر هورنیه من لبانش را به دندان کشید و ناله های هلن در دهانش خاموش شد دستان نوازشگرش بدنش را طی میکردند: ی...

    Mature
  • 𝙏𝙝𝙚 𝙗𝙚𝙣𝙚𝙛𝙞𝙩𝙨 𝙤𝙛 𝙨𝙪𝙞𝙘𝙞𝙙𝙚
    645 68 7

    ‍ "میدونی چویا، وقتی یکی میمیره، آدمای اطرافش برای اون گریه نمیکنن. چون اون مرده و دیگه هیچ دردی رو حس نمیکنه، توی هیچ رنج و عذابی نیست که براش گریه کنن و عزا بگیرن؛ منطقی که فکر کنی، دلیل اصلی گریه و ناراحتیشون احساسات خودشونه... واسه ی خودشون ناراحتن که دیگه اون فرد و کنارشون ندارن و قراره دلشون تنگ بشه. پس حتی نارا...

  • Superbloom[Lashton]
    6.3K 1.2K 39

    ["Calum,why his body is cold? why you are crying?." Hazel boy says,with teary eyes,Calum tried to talk,it was NOT gonna be easy, "Because he's gone Ashton."] A Lashton love story by Violet.

    Completed   Mature
  • mellow|ملایم
    77.3K 3.1K 47

    _ دوست داری سرتو بالا بیاری؟ از صدایش میفهمید که پوزخندش هر دقیقه عمیق تر میشود. یک ثانیه چشمانش را به او دوخت:" چیو میخوای ببینی؟ اینکه چقدر بهت معتاد شدم که حتی با وجود این زخما هم نمیخوام ترکت کنم؟ اینکه میخوام هر روز بهم درد بدی؟"

  • گیلاسی سرخ
    62 24 10

    روز روز زندگی جوانی اشرافزاده چقدر میتونه کسل‌کننده باشه ؟! ولی این زندگی ک توصیفش رو خواهیم خواند داستان جوانی است ک در راه شهرت و افتخار خطرات را به جان میخرد و با ماجراهایی روبه‌رو خواهد شد ک گاهی تا آنجا میرود ک ارزو آن زندگی های کسل کنند ولی آرام را خواهد کرد !!! شما چه میکردید اگر میان خاک و خون بودید و افتخار...

  • Writerly
    20.6K 3.7K 12

    اگر یه داستان/رمان/فنفیکشن تو سرت داری که نمیدونی چجوری باید بیاد رو کاغذ یا نوشتی ولی دوست داری بهترین باشه اینجا به دردت میخوره :) Highest Rankings: #1 Writing #1 Humor #1 Paranormal #1 Nonfiction #1 Adventure #1 teenfiction #1 sciencefiction

  • Why We Need Feminism
    78.3K 18.3K 33

    [مجموعه ای از دلایل کوتاه برای سوال "چرا ما به فمنیسم نیاز داریم"] Coverby: @iwontbetheone

  • How to write a book
    5.8K 1.4K 9

    نويسندگي يعني اينكه ساعت يازده صبح شروع كني و وقتي سرت رو بلند كني ميبيني ده شبه و تو داري از سوتغذيه جون ميدي ولي نميتوني از نوشتن دست برداري چون تازه بعد دو هفته تونستي بالاخره استارتشو بزني. پس اگه اين كار رو نكردي،متاسفانه بايد بهت بگم تو نويسنده نيستي و اين كتاب به دردت نميخوره. البته... شايد هم تازه اول كارت باش...

    Completed  
  • Drarry_My Beautiful Mistake
    104K 18.1K 63

    "کسی بهم تنه میزنه و از کنارم میگذره،میچرخم به عقب.باز هم مالفوی.نگاهی بهش می کنم و بی حوصله میگم:خدا رو شکر کورم شدی مالفوی. و دوباره میچرخم سمت پنجره ی قطار.مالفوی میاد جلو کنارم می ایسته و با لحنی که تمسخر از توش حس میشه میگه:حواست به حرفات باشه پاتح.من امسال دانش اموز ارشدم.فکر نکنم تا به حال کسی قبل از رسیدن به م...

    Completed   Mature
  • Do Not Get Used To Me
    14.7K 2.3K 21

    مثل اين ميمونه كه وقتي داري رانندگي ميكني ، حس ميكني ادمي كه توي ماشين پشت سري هست داره بهت انرژي رو منتقل ميكنه. مطمئن نيستي و دلت ميخواد دنبالش بري. همراه هم لايي ميكشيد و بعد سر دوراهي اي كه انتظارشو نداري ازش جدا ميشي و فقط داري ماشينش رو ميبيني كه دور تر ميشه و انرژي كه كمتر حس ميشه.