•عَہد ݥڹ• آزادی من .... بهای زندگی برادرم بود. ___________ _هایکوان! لطفاً... لطفاً بهم بگو چیشده... من میترسم!!! برادرم با ترس و پشیمونی بهم نگاهی انداخت و لباشو از هم باز کرد: +من اونو کشتم ییبو.... من ژوانلو رو کشتم.... خونوادش برای انتقام گرفتن از من اینجان! translator:mariWYB~ author:weiweilan1