از جایی مینویسم که هری میتونه لگد های کوچیکی رو توی شکمش احساس کنه و دست های مهربونی که موهاش رو نوازش میکنن
یا چشم هاش رو میبوسن
و لبهای سرخی صداش میکنن: "هَزا..."
از جایی مینویسم که هری میتونه لگد های کوچیکی رو توی شکمش احساس کنه و دست های مهربونی که موهاش رو نوازش میکنن
یا چشم هاش رو میبوسن
و لبهای سرخی صداش میکنن: "هَزا..."