خوشحالی اولین چیزی بود که از دست دادم و آخرین چیزی که حسرتِ داشتنش تا ابد در دلم باقی ماند.
قسمتِ دردناکش آنجایی بود که نه گفتنش حالم را خوب میکرد نه نگفتنش، تصمیمِ نهاییام را گرفته بودم، قرار بود سکوت را دو دستی در آغوش بگیرم.
خوشحالی اولین چیزی بود که از دست دادم و آخرین چیزی که حسرتِ داشتنش تا ابد در دلم باقی ماند.
قسمتِ دردناکش آنجایی بود که نه گفتنش حالم را خوب میکرد نه نگفتنش، تصمیمِ نهاییام را گرفته بودم، قرار بود سکوت را دو دستی در آغوش بگیرم.
Welcome to The Wattpad HQ Community Happenings story!
We are so glad you're part of our global community. This is the place for readers and writers to come to discover all the things we're doing to...