࿙෴⌣⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽⎽ در سرزمینی که دیگه خورشید طلوع نمیکنه؛ تنها معجزه پرومتهست که به زمین نور میبخشه و به جان ها گرما؛ آتش. زمانی که فرزندان هلیوس، الهه های نور که مسئولیت روشنایی روز هارو به عهده داشتن توسط مردمان عصر آهن به هلاکت کشیده شدند. هلیوس به عزای فرزندانش نشست و خورشید دیگر هیچ وقت بیدار نشد. یخ های سرد و محکم معبد هلیوس توسط رد پای تنها فرزند باقی موندهاش شکسته شده و به آبی جاری تبدیل میشدن؛ آبی که به خاک نفوذ میکرد و جون دوباره به گل ها میبخشید. _ به یاد داشته باش... همیشه از دیدبان همه مخفی بمون. در زمانی که امید، خوشحالی و سرزندگی هم با خورشید مرده بود، شاهزاده نابینای قصر تروآ در رویا جایی بین بوته های یاس و ساحل دریاچه پاهای زیبا و لاغری رو دید که صاحبشون یا هر قدم در رد پای خودش نور به جا میذاشت. نور زندگی من، افسانهای ساخته شده از یک عشق معصومانه. 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒃𝒂𝒆𝒌 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆: 𝑯𝒊𝒔𝒕𝒐𝒓𝒊𝒄𝒂𝒍, 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: 𝑬𝒅𝒆𝒏 𝑪𝒉𝒂𝒏𝒏𝒆𝒍: @𝒚𝒐𝒏𝒈_𝒄𝒉𝒂𝒏𝒔𝒐𝒏 𝘿𝙚𝙖𝙧 𝙖𝙢𝙞𝙜𝙤 𝙩𝙝𝙞𝙨 𝙨𝙩𝙤𝙧𝙮 𝙞𝙨 𝙖 𝙜𝙞𝙛𝙩 𝙛𝙤𝙧 𝙮𝙤𝙪 𝙄 𝙝𝙤𝙥𝙚 𝙮𝙤𝙪 𝙡𝙞𝙠𝙚 𝙞𝙩
1 part