◇Day 하나 (1-1)!◇

729 109 63
                                    

.... .... .... .... .... .... .... .... .... .... .... .... .... .... .... ....
◇Chapter 4◇
.... .... .... .... .... .... .... ....
♧5650 Words♧
.... .... .... .... .... .... .... .... .... .... .... .... .... .... .... ....

"7-Day Count Down To Make Byun Cry!"

"شمارش معکوس هفت‌روزه برای گریه انداختن بیون!"
Day 1!
روز اول!

**********************************

**** سوم‌شخص ****
بکهیون جلوی تخت وایسوندش. چانیول همچنان سوالی از بالا نگاهش میکرد.
بکهیون سرشو بالا برد و نگاهش کرد. لباشو زبون زد و لب پایینشو با استرس دندون گرفت.
نگاه چانیول از چشماش به لباش منتقل شد و اخم گیجش پررنگ‌تر شد.

بکهیون معذب نگاهشو دزدید و دستاشو روی سینه‌ی چانیول گذاشت. فشار داد.
- بشین چانیول‌شی."
چانیول نشست.

- یکم عقب‌تر."
چانیول یکم خودشو عقب‌تر کشید درحالیکه هنوزم نمیفهمید چه خبره.

وقتی بکهیون یهو اومد روی پاهاش نشست و زانوهاشو دوطرف بدن اون روی تخت جا داد، شوکه شد و سریع دستاشو گذاشت روی پهلوهاش تا از خودش دورش کنه.
+ داری چه غلطی میکنی؟!"
- خودت چی فکر میکنی باهوش‌خان؟! دارم آماده‌ت میکنم!"

چانیول ریختنِ پراشو بوضوح حس کرد!

+ چی؟! همین الان؟؟ بذار برسیم لعنتی!!"
چانیول درحالیکه بطور عجیبی داشت از لمس کمر باریک و پهلوهای نرم پسر روی پاهاش لذت میبرد، نالید.

- احمق جون بنظرت چقدر وقت داریم؟! اگه کریس وو یهو مودش عوض شه و بگه همین امشب میخوام انجامش بدین چی؟! فکر کردی یه باکره میتونه مدلی که اون راضی بشه با من سکس کنه؟! اصن میتونی دووم بیاری؟! میدونی که دفعه‌ی اول زود ارضا میشی! پس حتی یه لحظه رو هم نمیتونیم از دست بدیم. این آخرین شانس رهاییمه. نمیخوام باهاش بازی کنم!"

چانیول دیگه حرفی نداشت. بکهیون درست میگفت.
بکهیون یکم نگاش کرد و وقتی فهمید مخالفتی قرار نیست نشون بده، نفس عمیقی کشید.
- درسته خیلی رواعصابی چانیول، ولی خوشحالم که یکی به خوش قد و بالاییِ تو رو فرستادند. کریس توقع زیادی از دوست‌پسر من داشت. اگه یه نیروی داغون میفرستادن من بدبخت میشدم!"

چانیول فقط نگاهش کرد و زیرپوستی به خودش بالید که بکهیون از ظاهرش خوشش اومده. اون زیاد توی قید و بند این چیزا نبود ولی خب اینطور نبود که خوشش نیاد کسی ازش تعریف کنه.

بارها همکارای خانومش یا خانومایی که جاهای مختلف میدید سعی کرده بودن بهش نخ بدن اما اون واقعا ترجیح میداد درگیر این چیزا نشه. بهرحال کار اون یه شغل خطری بود و هر وابستگی‌ای توی زندگی شخصیش، یه نقطه‌ضعف برای موقعیت‌های سخت کاریش ایجاد میکرد. و چانیول اصلا دنبال همچین چیزی نبود. ترجیح میداد به کارش متعهد و وفادار بمونه.

⚡Get The Byun Back!⚡Where stories live. Discover now