(دیگ دیر شده) پارت 1

2 1 0
                                    

(دیگ دیر شده)
ژانر:عاشقانه _پلیسی_غمگین


اونقدر نگاهت سرد و بی حس بود که منو گیج کرد، بین دوراهی سختی قرار گرفتم که بفهمم اصلا دوسم داشتی یا نه
اما

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


اونقدر نگاهت سرد و بی حس بود که منو گیج کرد، بین دوراهی سختی قرار گرفتم که بفهمم اصلا دوسم داشتی یا نه
اما... امان از این اما و اگر های پی در پی، امان از شلوغی و سوال های فانتزی و ترسناک ذهنم...تو نخواستی ک من
...باخبر از حال و روزت باشم گردن من ننداز بااینکه دیگه دیر شده
*. *. *


روز آخر ماموریتم بود استرس عجیبی داشتم نمیدونستم باید با حس و حالم کنار بیام یا بفکر مختومه کردن پرونده
باشم فقط حس ترس، آشفتگی، غم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


روز آخر ماموریتم بود استرس عجیبی داشتم نمیدونستم باید با حس و حالم کنار بیام یا بفکر مختومه کردن پرونده
باشم فقط حس ترس، آشفتگی، غم.... با کدوم کنارم بیام؟
یا با عشقی ک تو دلم شعله ور شده و چند سالی دارم پرورشش میدم، یا نگاه های سرد و مبهم.... ؟
هیچوقت کسی نبوده جواب این همه شلوغی ذهن منو بده
!من بین عشق یه طرفه ای ک آتیشش خاموش نمیشه گیر افتادم فقط میتونم لبخند بزنم
!! من از عشق مبهم لبخند میزنم
وقت رفتنم شد فرم نظامیمو تنم کردم من الان آماده روبه رو شدن با نگاه سرد و مبهم کسی بودم که نسبت به
احساساتم عکس العملی نشون نمیداد
من شدیدا نیاز داشتم فقط یه لبخند از اون نگاه سرد ببینم اما، امان از یک لبخند خشک
تا زمانی ک سوار ماشین اداره شدم تا وقتی ک به مقصد رسیدم چراهای زیادی تو ذهنم منو عذاب میداد اما من چند
سال تحمل کردم پس... امیدوارم سرنوشت جواب این همه زمانی ک گذشت رو بده وگرنه سخت انتقام میگیرم حتی
..به قیمت تموم شدن آتیشی ک توی دلم منو آروم آروم میسوزند
پیاده شدم قدم هام رو آهسته آهسته برمیداشتم با یه حرکت آروم کلت از کمرم خارج کردم و دستم گرفتم خیلی
نامحسوس به سمت ساختمونی ک روبه روم بود و چیزی حدود 30 طبقه بود و لبخندی به لبم آوردم آره من عاشق
ارتفاع بودم هه
..دور و ورم نگاه کردم صدای رد پایی منو به سمت خودش جلب کرد خیلی سریع خودمو زیر راه پله مخفی کردم
صدا نزدیک و نزدیک تر میشد و پای کسی رو بالا پله ای ک مخفی شده بودم دیدم سریعا با یه حرکت سعی کردم

دور و ورم نگاه کردم صدای رد پایی منو به سمت خودش جلب کرد خیلی سریع خودمو زیر راه پله مخفی کردم
صدا نزدیک و نزدیک تر میشد و پای کسی رو بالا پله ای ک مخفی شده بودم دیدم سریعا با یه حرکت سعی کردم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


محکم به زمین پرتش کنم اما قافل از اینکه دستم گرفته شد و منو باخودش به زمین چسبوند چشام ناخودآگاه بسته
....شد

دیـــگه دیــر شــدهWhere stories live. Discover now