21.Big day

218 46 21
                                    

هاااای
میس می؟

یه چپتر قشنگ اوردم براتون فک کنم فهمیده باشین چخبره

چپتر بعدی دیگه اخری اخریشه

اما موافقین بعد تموم شدن فیک هرچند وقت یکبار یه چپتر اینستاگرامی بزارم؟

نظرتونو راجب این قضیه بگین بهم حتما

ووت و کامنت یادتون نره

بوس❤️

•••••••••••••••••••••••

Third pov [Scott]

با پاهاش روی زمین ضرب گرفته بود و داشت با حلقه تو دستش بازی میکرد

همشون ردیف روی کاناپه نشسته بودن و منتظر بودن تا دخترا اماده بشن

برت نگاهی به ساعتش انداخت و نفس کلافه ای کشید
برت:نمیفهمم چرا انقدر طول میکشه؟!

لیام با التماس به پسرش نگاه کرد...پسری که اگه از دور نگاه میکردی بیشتر شبیه برادر کوچیکتر لیام بود!

لیام:برت محض رضای خدا امروزو با خواهرت بحث نکن!

الک کنار برت نشسته بود
الک:اونا دخترن کاملا طبیعیه!

برت سرشو با تاسف تکون داد و حرفی نزد...چند دقیقه ای گذشته بود که صدای آلیسون به گوششون رسید

آلیسون:من حاضرمممم!

و بعد از در اتاق بیرون اومد...برت ناخداگاه از جاش بلند شد

بدون این که بفهمه محو زیبایی دختر رو به روش بود

آلیسون با تعجب و نگرانی به قیافه مبهوتش نگاه کرد
آلیسون:چیشد برت؟

برت تازه از فکر در اومد و بدون این که به موقعیتش توجهی کنه اولین چیزی که به ذهنش میرسید رو به زبون اورد

برت:خیلیی خوشگلی :)

گونه های آلیسون سرخ شدن و سرشو با خجالت پایین انداخت

شنیدن این حرف از زبون برت اونم جلوی پدرای خودش و همینطور پدرای برت خجالت زدش میکرد

Fake Boyfriend[Teen Wolf]Where stories live. Discover now