05

383 80 36
                                    

هری همزمان هم سردش شده بود و هم عرق کرده و با مشکلی نه چندان کوچیک تو شورتش از خواب بیدار شد. به پهلو برگشت تا لویی رو که پشتش به هری بود رو ببینه. کل پتو دور پاها و کمرش پیچیده بود و به آرامی خرخر می کرد.


هری زیر لب چیزی غر می زد و از تخت بلند شد تا بره دستشویی بتونه از مشکلش خلاص بشه.


وقتی از دستشویی بیرون اومد دندوناشو مسواک زده بود و لبخند بزرگی روی لباش بود ، لویی رو دید که گوشه تخت نشسته و داره از لیوان دیشب باقی آبشو میخوره.

هری روی تخت کنار لویی نشست و گفت : " سرت درد میکنه ؟ "

" فقط یکم ، اوه ما هردومون تقریبا لختیم . دیشب اتفاقی افتاد ؟  ما دیشب کاری کردیم ؟ "

هری بهش نگاه کرد و نگاه ترسیده ی لویی رو دید و سعی کرد بدون هیچ احساسی حرف بزنه.

" اوه  ..نه "

" پس من چجوری تو تختت نیمه لختم ؟ "

" تو گفتی نایل و باربارا بغل تو روی تخت در حال سکس بودن و اومدی اینجا و خوابیدی همین "

" اوه خوبه ، مرسی که اجازه دادی اینجا بخوابم . بالا نیاوردم ؟ "

" تا اونجایی که میدونم نه "

"خب. من باید به اتاقم برگردم و وسایلمو جمع کنم. ساعت ده میریم"


لویی از تخت بلند شد ، هری بهش نگاه کرد که جین پاش بود ولی تی شرت تنش نبود.

" ساعت چنده ؟ "

هری به ساعت تلفنش نگاه کرد .

" نه و نیم "

" شت "

لویی از جاش بلند شد و سریع از اتاق خارج شد و در رو پشت سرش بست . هری چند ثانیه به در خیره موند تا بتونه به خودش مسلط شه و بره چمدونشو جمع کنه.

کل تیم ساعت ده تو لابی بودن و  طبق معمول تو اتوبوس همه منتظر لویی موندن ، چون دیر کرده بود.


نایل وقتی با هری رو صندلی اتوبوس نشسته بودن گفت : " لویی دیشب اومد اتاق تو ؟ "

" آره ، خیلی از اینکه دو نفر کنارش رو تخت سکس میکردن عصبانی شده بود "

" در مورد چی حرف میزنی ؟"

"منظورت چیه؟ اون دیشب  اومد اتاق من  و گفت چون شما کنارش رو تخت دارین همو به فاک میدین"

"وات د فاک ؟ ما دیشب سکس نکردیم ، فقط کنار لویی همو بغل کردیم "


" اوه "

نایل یه لبخند کج زد و گفت : " شاید فقط یه بهونه آورده که بیاد پیش تو بخوابه "

You're An Asshole (But I Love You)Where stories live. Discover now