✮ Ep 1 ✮

2.1K 567 596
                                    

بعد از عکس‌برداری آخرین سری فوتوشات‌های کامبکشون، حالا همه‌شون در حالی که از خستگی نای حرف زدن هم نداشتن توی وَن مخصوصی که کمپانی فرستاده بود نشسته بودن و به سمت خوابگاه حرکت می‌کردن.

جونگین روی صندلی‌ ردیف آخر وَن در حالی که به شونه‌ی سهون تکیه داده بود به خواب عمیقی فرو رفته بود و صدای خرخر‌ آرومش چرت سهونی که می‌خواست بین راه استراحت کوتاهی داشته باشه پاره ‌می‌کرد.

مینسوک و کیونگسو در ردیف اول، کنار هم نشسته بودن و سرشون به گوشی‌هاشون گرم بود.
شیومین سلفی‌هایی که تو ژست‌های مختلف از خودش گرفته بود رو بررسی می‌کرد و کیونگسو سخت مشغول خوندن مقاله‌ای راجع به رسپی یه غذای ایتالیایی بود.

در این بین، چانیول و بکهیون در ردیف دوم ون، توی دنیای دیگه‌ای سِیر میکردن. چانیول طبق قولی که به بکهیون داده بود، از سورپرایز سربازیش که چند هفته پیش برای فن‌ها آماده کرده بود، رونمایی کرد و حالا، بکهیون در حالی که غرق گوش دادن به صدای قشنگ دوست پسرش بود، سرش رو به شیشه‌ی ماشین تکیه داده بود و از نوازش‌ انگشت‌های گرم چانیول روی دست‌های سرد خودش لذت می‌برد.

بعد از تموم شدن آهنگ، دستش رو از بین دست‌های چانیول بیرون آورد و گوشی خودش رو از جیبش بیرون کشید و چیزی تایپ کرد.
چانیول با کنجکاوی حرکاتش رو دنبال می‌کرد و بعد از دیدن متن تایپ شده توی نوت گوشیش لبخند پررنگی روی لب‌هاش نقش بست.

"خیلی قشنگ بود یول، مطمئنم فنا عاشقش میشن!"

هیچکس بهتر از بکهیون اون آهنگ رو نمی‌فهمید، چانیول توی لیریک آهنگش تمام احساسات اون چند ماه که به ناحق براش شایعه ساخته بودن و آرامش رو از هر ۹ نفرشون گرفته بودن نوشته بود.

و بکهیون بیشتر از هر چیزی نگران روحیه‌ی حساس و شکننده‌ی دوست پسرش بود، اون چند ماه برای هر دوتاشون جهنم بود، حتی یادآوری فشاری که همشون تحمل کرده بودن باعث می‌شد خونش به جوش بیاد. تنها زمانی می‌تونست خاطرات تلخ اون روزها رو فراموش کنه که مقصر اصلی اون شایعه به سزای عملش می‌رسید.

چانیول بعد از بررسی شرایط، وقتی مطمئن شد کسی حواسش به خلوت عاشقانه‌ی اون‌ها نیست، دستش رو دور شونه‌ی بکهیون حلقه کرد و شقیقه‌ش رو نرم و مدت‌دار بوسید.

بکهیون شوکه از این بی‌پروایی چانیول، با نگرانی نگاهی به اطرف انداخت و بعد از مطمئن شدن از شرایط، متقابلا گونه‌ی راستش رو بوسید.

خواست گونه‌ی چپش رو هم ببوسه که صدا "اهم" مانند سهون منصرفش کرد. عقب کشید و بعد از چشم غره‌ای که به اون مکنه‌ی تخس رفت، صاف نشست.

A Sky Full Of StarsWhere stories live. Discover now