2

12 5 0
                                    

هز
بیا امروزو جوری زندگی کنیم که انگار روز آخره...
الان احتمالا داری میگی که چی میگم!؟
ولی هز سخت نیست
بیا. جوری. زندگی. کنیم. که. انگار. روز آخره..
مهم نیست روز آخر چی!
ما؟ من؟ تو؟ فاصلمون؟ جهان؟ خورشید؟ هرچی...
جوری ک انگار ما فردا نیست
جوری ک انگار هیچ بعدا دیگه‌ای وجود نداره!
به نظرت میتونیم؟توعه واقعی تو ذهن من و منِ خیالیه گم شده تو این جهان...
به نظرت میتونیم؟
هز بیا جوری زندگی کنیم که بعدا حسرتی نداشته باشیم :)
بیا از همه چی بگیم به هم:)
ببخشید که اشکام نامتو خراب کرد...
من شروع کنم:)؟مهم نیست که تصور بودنت ب نظر من واقعیه و به نظر تو الکی! مهم نیست که یه سری حسرت دارم...
بیا شروع کنیم :))))
چندتا حسرت دارم... میخوام اینارو برات بگم%)
حسرت اینکه چرا اینارو وقتی ک بودم و بودی نگفتم؟
اون موقع فک کنم بهم فحش میدادی که این چه حرفاییه ک میزنم!
حسرت اینکه کاش بیشتر بغلت میکردم:)
....
هز امروز همه داشتن عجیب نگام می‌کردن!
رنگ نگاهشون رو دوست نداشتم
بد بود، عجیب بود...
اینکه من هرچی واسه خودم میگیرم برا توعم میگیرم اینقدر عجیبه؟؟؟؟
چرا؟
من فقط وقتی یه کولا گرفتم یکیم برا تو گرفتم و فروشنده عجیب نگام کرد.
وقتی ک از مک دونالد دوتا غذا سفارش دادم، فروشنده و کسایی که جلوم بودن عجیب نگام کردن!
حتی وقتی ک دوتا بلیط چرخ و فلک گرفتمم چپ چپ نگام کردن! ام...
دارسییییی یادم رفتتتتتت؟؟؟؟؟
ولی وایسا ببینم ... نه!
من مطمئنم همه چی درست بود...
من و تو دو نفریم
من دوتا کوکا گرفتم
دوتا غذا سفارش دادم
دوتا بلیط چرخ و فلک گرفتم
دوتا کافی گرفتم
ولی...
اینقدر عجیبه ک یه نفر دوتا از هرچیز سفارش بده؟
نکنه تو زمان سفر کردیم و تو این زمان عجیبه این چیزا؟
نمیدونم هز!
عه دیدی تووووعممممم؟

همین الان!
اون پسره که داشت راه می‌رفت... دستش تو جیبش بود
دیدی چطوری نگامون میکرد؟ زیر لبم یه چیزی گفت...
دستتو بده به من و بزار بریم جایی ک کسی نباشه که بد نگامون کنه...

_Thantophobia_Where stories live. Discover now