رینگ رینگصدایی ک اغاز کننده ی روز جدید با کلی اتفاقات متفاوت!
چهارشنبست اخرین روزی ک ا.ت میره مدرسهبا شنیدن صدای زنگ نحثی ک اعلام کننده رفتن ب مدرسه بود از خواب بلند میشه، خودشو رو تخت کِشو قوس میده و مثل عادتای هر سال ب خودش میگه چیزی نمونده تمام میشه راحت میشی!
بعد اینکه عقدشو سر مدرسه خالی میکنه از خواب بلند میشه
اول میره دستشویی و صورتشو میشوره بعد میره اتاق جونگکوک ک بلندش کنهدرو اتاقو باز میکنه، جونگکوکی رو میبینه ک خیلی نرم رو بالشتش خابیده، پاشو برای رفتن ب سمتش بلند میکنه ولی همون راهو برمیگرده، دلش نمیاد ک بیدازش کنه درو میبنده ولی دور از انتظارش صدای کوک رو میشنوه..
-نرو، بیا بیدارم
+متاسفم بیدارت کردم
-ن عزیزم، من هروز این ساعت باصدای زنگت بیدار میشم ولی یکم چرت میزنمو منتظر تو میمونم
+ازین ب بعد کَمش میکنم ک اذیت نشی
-ا.ت جونم، اگ تنها بری مدرسه من اینجا سکته میکنم از دلشوره، پس کَمش نکن
+چشممم
لپای جونگکوکو بوس میکنه و سریع میره بیرون
جونگکوک اول شوک زده میشه چون دومین باره ک این ریکشنو ازش میبینه همیشه خودش بوسش میکرد، این نشون دهنده اینه ک داره کم کم بهش عادت میکنه و خجالتو میزاره کنار!
ولی ا.ت لبخند رو لباش بود هم قلبش هر ثانیه100تا میزد، تو دلش ب خودش فش میداد ولی از ی طرفم خوشحال بود، ب خودش برگشتو رفت صبحونه اماده کنه
**
توراه مدرسه بودن، مثل دیروز با موتور رفتن
امسال مدرسه از سه شنبه شروع شده بود
یعنی فقط دوروز میرفتن و بعدش دوروز استراحت میشد+جونگکوک؟
-جان جونگکوک، بلندتر حرف بزن نمیشنوم درست
+میای بهشون بگی؟
-اره میگم، چرا؟
+اگ گفتن ن، خودتو کوچیک نکن بیخیال باهاش میسازم
-ققربونت بشم خودتو ناراحت نکن عزیزم، یساله تمام میکنی میای کافه خودم
+خنده* چیکاره اونجا میشم؟
-تو چی دوست داری؟
+قهوه، نسکافه درست کنم!
-همونو بهت یاد میدم
نگران، ناراحتی چیزی بود ک ا.ت الان داشت، ولی کنار جونگکوک تظاهر میکرد ک خوبه چون میدونست اونم حالش گرفته میشه، دستاشو دور جونگکوک سفتر کرد
+دوست دارم
-جونم؟ چیزی گفتی؟
سرشو برد کنار گوشش
+دوست دارم
![](https://img.wattpad.com/cover/273000510-288-k897908.jpg)