پارت اول

10.1K 779 661
                                    

در میون انبوهی از حضار که به افتخارش ایستاده بودند، از روی فرش قرمز حرکت کرد و همونطور که دستش رو به رسم ادب برای طرفداران تکون میداد،
لبخند دندون نمایی به لب آورد اما با دیدن داورهایی که درست مقابل میزی که با انواع غذاها به زیبایی مزین شده، به انتظارش ایستادند به سرعت قدم هاش اضافه کرد و از دیدن برق لذت توی چشماشون با غرور در کنار سایر سرآشپزان ایستاد!

اون پا به میون این مسابقه نذاشته بود که حالا بخواد به سادگی از افتخار پیروزی دست بکشه!

به سمت رقیب دراز و بدقلقش برگشت و دور از چشم داوران، لب هاش رو از هم فاصله داد و درحالی که اخم به چهره میاورد، دندون های تیز شده ی شیر
غران که نمای خنده داری به صورتش میاورد رو بهش نشون داد و در عوض با انگشت وسط اون رو به رو شد!

داور: مفتخرم که در پنجمین دوره از مسابقات کشوری بهترین رستوران دار سئول، با افتخار اعلام کنم که رستوران جینجر با مدیریت جوانی به نام جئون جونگ کوک و 20 سال سابقه فروش بهترین سوپ زنجبیل با بیشترین رای به عنوان فرد منتخب این مسابقه شناخته شده و مدال افتخاری به این مناسبت به نام برده تقدیم میشود!

جونگ کوک همونطور که از شدت شوق فریاد خفه ای میکشید، دندون های تیز شدش رو بار دیگه به رقیب شکست خورده اش که بدجور پوزش به خاک مالیده
شده بود نشون داد و پرش بلندی کرد که باعث شد کلاهش با وزش نسیم آرومی به پرواز دربیاد

همونطور که به عقب برمیگشت و سعی میکرد تا کلاه مخصوص سرآشپز رو از گزند خاکی شدن نجات بده، با جیغ خفه ای از خواب بیدار شد و برای هزارمین بار
توی اون هفته خودش رو روی تخت نیم نفره اش توی اتاق شلخته ای پیدا کرد که با انواع دبه های بزرگ کیمچی پر شده بود!

از حرص پوفی کشید و باعث شد تا لب هاش به سبک جالبی به سمت جلو متمایل بشن.

جونگ کوک: مفتخرم که اعلام کنم جئون جونگ کوک هنوز میون دبه های ترشی میخوابه و از ترس حمله حشرات موذی به تختش، حتی وسط گرمای 40 درجه هم با پتویی که مثل جلبک دور کیمباپ پیچیده، به خواب مرگ فرو میبره!

همونطور که مشغول سخنرانی بود، چشمش به ساعت افتاد و درحالی که سعی میکرد برای دومین بار طی اون روز جیغ نکشه از تخت پایین پرید و به طرف
اتاق مقابل که به برادر کوچکترش تعلق داشت، دوید!

جونگ کوک: دیر شــــده! جئون جیمین تو نمیتونی با این اداها منو از کتک زدنت منصرف کنی! من برای شکست دادن اون گراز وحشی سوگند خوردم و اجازه نمیدم تو با تنبلی کردنات باعث بشی درب این غذا خوری حتی 5 دقیقه دیر تر رستوران اون باز بشه!

جیمین همونطور که یه پاش رو از لای پتو بیرون میکشید، با بیخیالی باسنش که در معرض دید جونگ کوک قرار گرفته بود رو با استفاده از دو تا انگشت خاروند و بدون توجه به آبی که از دهانش جاری بود، سرش رو بیشتر توی بالشت فرو برد!

Ginger | VkooK | DaddykinkWhere stories live. Discover now