part 13

3.1K 650 169
                                    

پیچیده
تلخ
عجیب
اما
تهش ...... چی بود؟؟؟؟

⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫🔴🔴🔴

تهیونگ تو تالار بزرگ روبروی پسر جوونی که به زنجیر بسته بودن نشسته بود
لباس های اشرافیش و به تن داشت و نگاه سردش رو‌ موهای روشن پسر می چرخید که لباس های مرتبی داشت و سرش و پایین انداخته بود سفید برفی و آرورا کنارش وایساده بود وشمشیر هاشون و رو سرش گذاشته بودن
آنیکس معشوقه سابق دراکولا دشمن های زیادی داشت

کسی به غیر از اون چند نفر آن قصر نبود
و البته همسر شیطان که داشت از خیلی دور تر این نمایش و نگاه میکرد
جایی پشت یه دیوار تیره رنگ وایساده بود و چشمای زیباش به اون نمایش دوخته بود

تهیونگ با صدایی که در عین آرومی عصبانی بود گفت: سرت و بیار بالا

آنیکس سرش و بالا آورد و ته با دیدن چهره زیبای پسر هومی کرد و گفت: پس تو همون انکیسی؟

پسر جوون لباش و با زبون خیس کرد و زخم کوچیک گوشه لبش و حاصل مشت سفید برفی بود و یکم تازه کرد بعد ب صدای آرومی گفت: میبینم که من و میشناسی

تهیونگ نیشخندی زد و گفت: خبر هرزه ها زود می پیچه

آنیکس خنده آرومی کرد و گفت: و خبر لاشخور ها زود تر

ته یکم به جلو خم شد و تو چشمای پسر زل زد و گفت: لاشخور بودن بهتر از هرزه بودنه

آنیکس نگاه نافذی کرد و گفت: من فقط هرزه پادشاه بودم و هستم نه مثل تو که یه کسی و داشته باشم اما مال دیگران و غارت کنم

با فشار لبه تیز شمشیر رو گردنش هیس آرومی کشید و به ته نگاه کرد

ته به پشت تکیه داد و گفت: مال دیگران؟ دراکولا مال هیچکس نیست بچه اون همسر منه و مال من می‌مونه
آنیکس آب دهنش و رو زمین ریخت و گفت: خواهیم  دید

تهیونگ نفس محکمی کشید
هر چی سعی میکرد آرامش خودش و حفظ کنه امکان پذیر نبود
اون پسر بدجور روی مخ بود به آرورا نگاه کرد و گفت: بیارش جلو

آرورا موهای پسر و کشید عین به سگ جلوی تهیونگ پرتش کرد جوری که سرش به به زمین خورد و یکم قرمز شد

ته موهاش و کشید و سرش و بالا آورد
تو چشمای پسر نگاه کرد و گفت: وقتی که تمام سلول های کثیف تنت و به آتیش کشیدم میفهمی

فشارش و رو موهای پسر بیشتر کرد انیکس در حالی که دستاش و چنگ می‌گرفت گفت: اشغال اخخخخخ ولم کن کثافتتتتتتتتتتت

kookv scary night [ Completed ]Where stories live. Discover now