innocent but royal

Part 10

صبح با صدای بازشدن در هر سه از خواب پریدن، جینیونگی که برای سوپرایز کردن جین امده بود و در محکم به دیوار کوبیده بود.

جین که بد از خواب پاشده بود سردرد و تپش قلب بدی گرفت و دلش میخواست جینیونگ خفه کنه. این در حالی بود که جونگکوک و تهیونگ دوباره خوابشون گرفته بود.

- یاااا این چه وضعه در باز کردن دیونه

- سیسس ببخشین باز هیونگات بیدار میشن بیا کارت دارم

جینیونگ دستای جین محکم گرفته بود و ولش نمیکرد و تا حیاط پشت سر خودش جین کشید.

- نمیخوای بگی چی هست؟ من دست وصورتمم نشستم

- یکم تحمل کن الان میبینی

با صدای میو گربه ریزه و پشمالو جین ذوق زده به سمتش رفت.

- جینیونگ این کوچولو ماله توه؟ اسمش چیه؟ چقد بامزست. سرشو نوازش میکرد و با لبخند بهش زول زده بود.

- اسمش کاپ کیکه برا بم بم هیونگمه برا تولدم چون خیلی دوستش داشتم هیونگ مواظبتش سپرده به من، میخواستم وقتایی که میام خونتون کاپ کیکم بیارم، از این به بعد گربه هر دوتامون باشه.

جین ، جینیونگ در اغوشش محکم فشرد و لبخندی به صورتش پاشید.

- ممنون جینیونگی ولی پدرجون اجازه نمیده حیوانات خانگی داشته باشیم. پس وقتی من بیام خونتون کلی باهاش بازی میکنیم.

- این پدرجون تو چرا همه چیو ممنوع کرده؟ خودم اجازشو میگیرم نگران نباش کیوت کوچولو

جین گوشاش قرمز شده بود ، حس میکرد اخلاق جینیونگ تغییر کرده ولی نمیدونست چی باعث این تغییر شده و همچنان جینیونگ به عنوان بهترین دوستی که تا به الان نداشت میدید.

- بیا کاپ کیکو بدیم هیچول هیونگ تو کلبه نگه داره ما بریم صبحونه بخوریم بعد قراره من با هیونگام برم سفر

- چی؟؟؟؟؟ جین سفر میری چرا به من نگفتی. کی برمیگردی؟ نمیشه منم بیام؟

- من خودم تازه فهمیدم کی بهت میگفتم؟ نمیدونم باید با هیونگ صحبت کنی اگر اجازه داد میتونیم با هم بریم و تقریبا 1 هفته اونجا میمونیم چون کارامون زیاده.

- هیونگ تو اجازه داد هیونگ خودمو چیکار کنم؟ اه من 1 هفته بدون دیدنت چیکار کنم؟

جینیونگ تموم ذوقش کور شده بود و کلافه شده بود، جین و دوست داشت خیلی زیاد و مهم نبود حتی اگر مدت کمی باشه که میشناستش ، حس عمیقی نسبت به جین پیدا کرده بود. با بی حوصلگی سمت جین کرد و خداحافظی آرومی کرد.

- هی جینیونگ کجا؟ چرا ناراحت شدی بیا بریم تا پرواز وقت داریم باهم باشیم. میخوای اینطوری باهام خداحافظی کنی و ناراحت بزاری بری؟