PART.1

3 1 0
                                    

5:8 دقیقه عصر آمریکا تگزاس
+ حال پدرتون خوبه و اصال نیازی به نگران بودن نیست
×اوه پس خیالم راحت باشه؟
+بله راحت باشین خانم کاردن
×خانم دکتر هزاربار گفتم لوئیسا صدام کنید منم دو کیونگ صدات میزنم باهم صمیمی باشیم بهتره
+(لبخند)فراموش میکنم ولی از دفعهی بعد سعی
میکنم یادم بمونه
×خب هنوز اینجا هستید دیگه؟
+بله هفته‌ی بعد قصد دارم که یه مدت به کره برگردم
×آهان پس قبلش یه ملاقات‌ داشته باشیم
+راستی بهتره زیاد به بیرون ببرینش برا روحیش خوبه
-دیگه تا اون حد هم درمانده نیستما خانم دکتر
+این چه حرفیه آقای کاردن باید مواظب خودتون باشید هر چند وضعیت فعلی شما از وضعیت منم
بهتره
-(خنده)تا اون حد خوبم نیستم
+خانم کاردن الان بنظرم بیاریدش توی تراس بهتر باشه
×حتما
+میبینمت لوئیسا
خودشو به آقای کاردن نزدیک کرد و با لحن تحقیر آمیزی زمزمه کرد
+میبینمتون مستر کاردن
آقای کاردن تک خندهای کرد و سرشو تکون داد
×مواظب خودت باش
به محض خارج شدن از اتاق آقای کاردن گوشیش
رو از جیب روپوشش درآورد و شمارهی نامجون و گرفت
+همه چی سر جاشه دیگه
_حله
+مطمئنی؟
_آره
+حساب بانکیش؟
_دو دیقه دیگه ت حسابته
+بانک؟
_همه کارکناش بخاطر گاز بیهوشن!
+خوبه الان میام
گوشیشو و توی جیب شلوارش جا داد و روپوش پزشکیش رو در آورد و با کیفی که دستش بود پرت کرد وسط حیاط کاردن و از حیاط دادی زد خاطبش آقای کاردن و دخترش که توی بالکن طبقه‌ی بالا وایستاده بودن بود
+هی مستر مکس کاردن تو جهنم میبینمت پیرمرد
دو انگشتشو به نشانهی خداحافظی روی پیشونیش گذاشت
×م م منظورت چیه دوکیونگ
+اوه ناتینگ گودبای
با تموم کردن جمله‌اش دوکمهی قرمز کنترلی که دستش بود رو زد
+تو 5 ثانیه میشه فرار کرد؟
تک خندهای کرد
از در خارج شدن نایون همانا ترکیدن عمارت بزرگ کاردن همانا
_الحق که رئیس مافیایی
+چچ شک داشتی؟
_بریم
+پیش به سوی وطن
عینکشو زد و به طرف فرودگاه رفتن
_خیلی خسته شدیا دوکیونگ
+یه بار دیگه بگی دوکیونگ توعم منفجر میکنم
_اوکی اوکی جانگ نایون
+راهتو برو
_چشم خانم
(فرودگاه کره)
_گروهی از افراد بیرون هستن تا باهاشون برید  خونه و گروه دیگهای اینجارو محاصره کردن پس نگران نباشید و به خونه برید و استراحت کنید
+باشه،فقط از وضعیت باند توی آمریکا هم بهم خبر
بده صد در صد بخاطر مرگ کاردن الان جنجال به پا شده
_چشماز در فرودگاه خارج شد و در ون توسط مرد سیاه پوش باز شد
÷خوش اومدین خانم
+ممنون
سوار ون شد
+حرکت کن
÷بله
بعد یک هفته سخت کار کردن بالأخره وقت استراحت رسیده بود در کاخ بزرگ جانگ باز شد
+آه بالأخره خونه‌ی خودم
در ون باز شد و نایون از توش بیرون اومد نفس عمیقی کشید و به طرف خونه رفت
***
-چقد خستم بیاین بریم کلاب خوشگذرونی
_هستم بریم
×منم هستم
-لتس گووو
-با ماشین کوک بریم
_باشه بیاین بریم
سوارماشین شدن و بعد باز کردن یه آهنگ شاد به طرف کلاب دوستشون رفتن رسیدن و از ماشین خارج
شدن و به محض پا گذاشتشون داخل کلاب همه‌ی چشما روی اونا چرخید جنسیت فرق نمیکرد همه‌ی چشما  داشتن به سه پسر که در حال نزدیک شدن به بار کلاب بودن نگاه میکردن جیمین آروم  زمزمه کرد:فک میکنم واقعا امروز خیلی جذابیم
_چچ همیشه هستیم غیر از اینه؟
×-بله بله
_هی الکس چطوری
÷شمارو دیدم بهتر شدم
-خیلی وقته ندیدمت پسر
÷دیگه شماها که به ما افتخار نمیدین
×نفرمائید بابا
÷چی میخورین
_یه چیز بده کلا پرتمون کنه
÷جوووون چشم
الکس مشغول درست کردن یه کوکتل قوی بود که بعد چند دقیقه آماده شد و جلوی پسرا گذاشته شد
÷بنوشید و خودتون رو در مریخ دریابید
_بلوف جدید یاد گرفتی کلک
÷بله دیگه ماعم یه چیزایی بلدیم
_امروز هر سه قصد مست کردن داریم ت ببر خونه
باشه؟
÷خونه‌ی کدومتون
_میریم خونه‌ی جیمین
÷باشه خوشبگذره
بعد از خوردن سه چهار پیک پشت سرهم هر سه تا مست شدن و چند لحظه بعد دختری با عشوه به جونگ کوک نزدیک شد و با دستاش دستای بزرگ و کشیدهی کوک رو گرفت و تحریک گرانه نوازش کرد
*افتخار رقص میدین پرنس من؟
_صد در صد
-جلل خالق
× هول بی خاصیت
-عاشق لحن دخت...ره شدم
×چچ پرنسش
جیمین خندید به وسط استیج رفت و اونم با دختری شروع به رقص کرد تهیونگم همینطور
***
نایون توی حیاطش با یه بطری شامپاین نشسته بود
که در باز شد و نامجون وارد عمارت شد
خوش میگذره دیگه خانم جانگ؟
+آره خیلی ولی دیگه قرار نیست خوش بگذره
_عه چرا
+چون یه پلنگ وحشی وارد عمارت بزرگ و زیبای من شد
_تو دیگه خیلی نمک نشناسی خانم رئیس
+بیا بشین
_با شامپاین حال میکنیا
+میخوری؟
_بریز
یه گيلاس براش ریخت و به عقب کشیده شد
_افتخار بزرگیه
+مزه نریز فعلا چی شد؟
_دقیقا یک میلیون دلار فیکس توی حساب هاتون
ریخته شد
+خب
_نسل کاردن ها و جردن هاعم که توسط شخص خودتون منقرض شد
+خوبه
_آهان راستی یه چیز خنده دار بگم
+بگو
_دنیل جردن آخراش تو بیمارستان فقط اسم شمارو فریاد میزده انگار بدجور عاشقتون شده بوده
+مردددددد؟
_آره
+عشقم فوت شد
بلند خندیدن و مشغول خوردن مشروبشون شدن
_پروژه‌ی بعدی کیه
+توی کرست
_کی
+هوانگ کانگ ته
_مطمئنی؟از پسش برمیای؟
+منو چی فرض کردی بزرگ تر از اوناعم منفجر کردم یادت رفته؟ نمونش مکس کاردن که امروز رفت رو هوا
_آره ولی این تو کرست و اینکه هوانگ کانگ تهِ!
+من کیم؟
_جانگ نایون
+خب دیگه
_یادم رفته بود برا چه کسی کار میکنم
***
با حس چیزی تو دهنش بلند شد و با انگشتای پای
جیمین روبه رو شد
_یاااا انگشتات تو دهنمه
×باسن توعم تو دهن منه
-سه نفری تو یه تخت بخوابیم همین میشه دیگه جونگ کوک از سر جاش بلند شد ثانیه طول نکشید
که افتاد روی تهیونگ
×فقط کور نبودی اونم شدی
_سرم گیج رفت این الکس بیشعور دیروز چی به خوردمون داده
با صدای نفر چهارم نگاهشونو به طرف در کشوندن
=بیدار شدین؟
_م...مامان
_وایسا ببینم اینجا خونه‌‌ی منه
=خب کجا میخواستی باشه
_به اون اح.... گفتم که ببره خونه‌ی جیمین
-مامانت کِی اومده
=دو روز پیش اومده بودم
×میمردی بگی؟
_به اون الکس دربه در گفتم که ببره خونه‌ی جیمین من میدونستم خونست
=بیاین براتون سوپ جلبک درست کردم دیشب انقدر
مست بودین رسما داشتین زمین و گاز میگرفتین
_مامان
=ها
_غلط کردیم
=پسرین دیگه چی بگم بهتون
با دردسر زیادی از رو تخت بلند شدن و به سمت آشپزخونه رفتن هر کدوم روی یکی از صندلی های میز نشستن و منتطرموندن و بعد از خوردن سوپ
تهیونگ و جیمین برای عوض کردن لباساشون به خونه هاشون رفتن
=از سویون خبر داری؟
_آره
=خب
_پیش باباست
=میخوام ببینمش
_باشه میگم بیاد پیشت
=بابات نفهمه
_مامان تا کی میخوای باهاش جنگ کنی؟
=تا آخر عمرم
_دلیلش چیه
=خودت باید بفهمی
_مامان لطفا بگو برای بار هزارم ازت خواهش
میکنم
=به سویون زنگ بزن بگو بیاد
_آه مامان آه
به سویون زنگ زد و بعد برای حاضر شدن به اتاقش رفت یه دست کت شلوار مشکی با پیراهن سفید و کراوات و کفشای مشکی پوشید و به سمت
شرکتشون راه افتاد سوار آسانسور شد که گوشیش زنگ خورد
_اومدم جیمین
-نیا کوک نیااا
_چرا
-امروز کانگ ته نیومده بجاش دخترشو....
دِر آسانسور باز شد جونگ کوک تند تند دکمه ی همکف آسانسور رو میزد که...
•اوووو جونگ کوک شی
_دید منو جیمین دید منووو
-تسلیت میگم جناب آقای جئون
_زهرمار
•سالم خوبی جونگکوک
_عه نگا کن کی اینجاست هوانگ سو
•خوشحال شدی؟
_خیلییییی
•منم همینطور
لبخند مصنوعی‌ ای زد
***
_خب الان کجا میخوای بری
+شرکت کانگ ته
_اون فقط 5 درصد سهامو داره
+باید برم ببینمش راجب جاهایی که میره و میاد تحقیق کنم
_خب یکیو بفرس بره
+خودم باید برم
_خطرناکه
+کی منو میشناسه آخه
_منم میام
+وای نامجون چقد گیر میدی
_اصلا کاری ندارم برو تو دردسرم افتادی برام مهم نیس

+باشه باشه باشه

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Sep 05, 2021 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Fiction:Spirit Revenge Writer:Salsa Couple:jungkook&Nayun,Vmin,Hyunlix Where stories live. Discover now