باز همون صدای همیشگی....... دیگه به شنیدنش عادت کرده بود. بلند شد و آروم در رو باز کرد و به بیرون نگاه کرد. دستش رو جلوی دهنش محکم فشار میداد تا صدای هق هقش بلند نشه.
آروم به سمتش رفت و کنارش نشست. رائون وقتی متوجهش شد سریع خواست اشکهاش رو پاک کنه اما جان مچش رو گرفت و گفت:
-گریه کن. تو خودت نریز
اینبار صدای گریه هاش بلند شد و سرش رو روی سینه جان گذاشت.
رائون: جان
جان: هوم
رائون: ییبو..... ییبو......
جان: ییبو چی؟
از آغوشش بیرون اومد و گوشیش رو نشونش داد. جان تک تک عکسها رو نگاه کرد.
جان: خب؟ تو چرا ناراحتی؟ مگه هدفت همین نبود؟
رائون: خب..... سخته جان خیلی سخته دیدن این عکسا......
جان: تو فکر میکنی ییبو با دیدن عکس تو و رابرت چی کشیده؟ چقدر بهت گفتم نکن؟
رائون محکم سرش رو تکون داد
-اگه من اونکارو نمیکردم معلوم نبود چی سر ییبو میومد... حتی شاید الان... م... مرده بود....
جان: پس تو الان باید خوشحال باشی نه اینکه بشینی اشک بریزی. خودت همش نمیگفتی حاضری ییبو مال یکی دیگه باشه فقط باشه؟
رائون سرش رو تکون داد و قطره ای اشک باز روی صورتش چکید.
جان لبخندی زد و اشکش رو با انگشت شست پاک کرد.
جان: بهت قول میدم همه چی درست میشه. پس دیگه گریه نکن باشه؟
رائون سرش رو تکون داد.
جان: زخمت چطوره؟ قرصاتو مدام میخوری؟
رائون: قرصام تموم شده
جان نگران شد
-چی؟ چرا بهم نگفتی؟ میدونی اگه جای بخیه هات عفونت کنه چی میشه؟ الان میرم قرصاتو میخرم
رائون حرفی نزد. جان شونه اش رو فشرد و بلند شد.
جان: چیزی از بیرون نمیخوای؟
رائون با خجالت به زمین خیره شد و با انگشتاش بازی کرد.
جان: چیزی میخوای رائون؟ بگو راحت باش
رائون: میشه..... میشه برام شیر کاکائو بخری؟؟
جان: شیر کاکائو که داریم تو یخچال
رائون: نه یعنی......
گوشیش رو برداشت و چندلحظه توش دنبال چیزی گشت.
رائون: مثل این
عکسی به جان نشون داد.عکس ییبو بود که با خنده و چشمهای بسته مشغول خوردن شیرکاکائو بود.
![](https://img.wattpad.com/cover/284461622-288-k80579.jpg)
YOU ARE READING
Don't say goodbye
Romanceوانگ ییبو یه سلبریتی معروفه که ناگهان حادثه ای تمام زندگی شخصی و حرفه ایش رو نابود می کنه "قتل" وانگ ییبو حالا یک متهم به قتله و از طرف تمام مردم به بدترین شکل طرد میشه شیائو جان مردیه که دورادور مثل سایه مراقب ییبوئه اما نمیتونه خودش رو بهش نشون ب...