ووت یادتون نرهه ^-^💜
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°+ بیبی اماده شدی؟ دیر میرسیما..
تهیونگ گفت همونطور که استین های پیراهنش رو مرتب میکرد.
جیمین همونطور که دنبال گوشواره هاش بود گفت:
-اره ته یکم دیگه مونده.تهیونگ در و باز کرد خواست چیز دیگه ای بگه که با دیدن دوست پسرش ساکت شد.
جیمین از تو آینه بهش نگاه کرد و با دیدن اخمش با تعجب سمتش برگشت.- چی شده چرا اخم کردی؟؟
وقتی نگاه خیره تهیونگ و روی لباسش دید با زاری گفت:
- تههه خواهش میکنم بس کن تا کی میخوای سر لباس پوشیدن بهم گیر بدی؟؟
+ تو به این میگی لباس؟؟ من تنها چیزی که میبینم یه تیکه پارچه توری مشکیه که بدنت زیرش کاملا مشخصه!
جیمین چشماش رو چرخوند و سمت آینه برگشت تا گوشواره هاش رو بندازه.
- ته ما داریم میریم پارتی یکی از دوستای صمیمیون انتظار نداری که کت شلوار رسمی بپوشم؟؟
+ و تو اینو دلیل قانع کننده ای میدونی که همچین چیزی بپوشی؟
- اره!
جیمین با بیخیالی شونه ای بالا انداخت و بار اخر موهاش رو مرتب کرد.
تهیونگ نفس عمیقی کشید تا صداش بالا نره... این پسره پررو داشت با این کاراش عذابش میداد.
+ تا وقتی لباست رو عوض نکردی خبری از پارتی نیست بیبی.
با ارامش گفت و همونطور که به چشمای متعجب جیمین نگاه میکرد رو تخت نشست.
+ منتظرم جیمین... تو اون کمد پر لباسه.
جیمین با حرص گفت:
- الان واقعا جدی کیم تهیونگ؟؟ فکر میکنی من بچم که اینجوری باهام رفتار میکنی؟؟+ من هنوز منتظرم عزیزم اگه لازم باشه تموم شب رو هم منتظر میمونم ولی نمیزارم امشب کسی تورو اینجوری ببینه.
جیمین تک خنده عصبی کرد... با حرص عین بچه ها پاهاش و رو زمین کوبید و سمت کمدشون رفت تا لباس دیگه ای بپوشه.
همونطور که لباساش رو نگاه میکرد اروم اما طوری که تهیونگ هم بشنوه گفت:
- چی میشد اگه دوست پسرم یه غیرتیه رو مخ نبود؟!تهیونگ نیشخند پیروزمندانه ای زد و همونطور که سمت در میرفت گفت:
+ تو ماشین منتظرم.جیمین جوابی نداد و وقتی صدای در رو شنید پوزخند شیطانی زد.
+ دارم برات مستر کیم.
.........................................................................÷ ... بهش گفتم مگه ادم چندبار تو این موقعیت قرار میگیره پسر ازش نهایت استفاده رو بکن.. مگه نه تهیونگ؟
YOU ARE READING
bts gay smut🔞
סיפור קצרاسمات از شیپای مختلف بی تی اس💦🔥 امیدوارم خوشتون بیاد اگه شیپ خاصیم خواستید بگید ( البته اگه میخونید بوک رو🥲)