part 5

105 19 0
                                    


چندبار با مشت پشت فرمون کوبیدم:
لعنتی! لعنتی! لعنتی! لعنت به این ترافیک!
یه بار دیگه به ساعت نگاه کردم.  ۹:۳۰ بود و من دقیقا یک ساعت و نیم دیر کرده بودم !
لی منو میکشت!
درسته میخواستم  تو روش وایسم و اذیتش کنم تا نتونه بهم زور بگه اما قرار نبود به این زودی دست به کار شم!  مطمئنم تا وقتی به بیگ هیت برسم ساعت از ۱۰ گذشته !
چند بار به بورا گفتم یه خونه واسم نزدیک کمپانی پیدا کنه که نخوام همش سی مین توی این ترافیک فاکی بمونم فقط بزار امروز و به خوبی و خوشی تموم کنم خودم از فردا دنبال یه خونه ی خوب میگردم !
خونه ها و آپارتمان های اطراف کمپانی اکثرا مال ایدلاس!
خونه هاش گرونن؟ به جهنم! من که پول دارم!
حداقل اونقدری حقوق و پولای ماهیانه ی  بابامو جمع کردم که بتونم یه واحد همین اطراف داشته باشم!
اه شت توش! شماره یوری هم نگرفتم بگم واسه تاخیرم یه بهانه جور کنه! اصلا به درک! ول کن دختر ! دیر برس ببینم کی جرات داره بهت گیر بده !
دست به سینه لم دادم روی صندلی و خیلی ریلکس منتظر شدم تا راه باز بشه.
_____________________
با حرکت دست آقای هیون هدفون ها رو از روی گوششون برداشتن.  همه کسایی که داخل اون  اتاقک بودن واسشون دست زدن.  هیون از داخل اتاقک بیرون اومد و وارد استودیو ضبط شد.  با صدای بلند و رسایی رو به اعضا گفت خب بچه ها خسته نباشید کارتون عالی بود دستش روی شونه کوک نشست: لیریکسش فوق العاده بود جئون شی!
کوک لبخند خرگوشی زد و رو به جیمین گفت:  همش کار اونه!
چیم به سختی لبخند مهربونی زد. دیشب تا نزدیکای صبح توی استودیو مشغول بود و اگه جا داشت همینجا توی بغل کوک غش می‌کرد: ایده نوشتن لیریکس با تو بود توله!
هردو خندیدن . چند دقیقه بعد در حالی که همه به هم خسته نباشید میگفتن از استودیو خارج شدن.
به پیشنهاد جین همه با هم به سمت کافه شیک و گرون قیمتی که توی خیابون بالاتر از کمپانی قرار داشت رفتن تا حسابی از خجالت خستگیشون در بیان!
کافه تقریبا توی این ساعت خالی بود یه میز بزرگ انتخاب کردن جیمین به محض این که روی صندلی نشست  سرشو روی میز گذاشت و تقریبا تا آوردن سفارشا یکم چرت زد.
کوک مثل همیشه شیرموز سفارش داده بود و تهیونگم مهیتو و بقیه آب پرتقال و لیموناد.  نامجون به امید موفقیتشون چیز کیکی هم سفارش داد. همه تو سکوت مشغول نوشیدن بودن که نامجون گفت پسرا سه روز دیگه اجرای your eyes tell رو داریم. حسابی خودتونو آماده کنید چون منیجر گفت آهنگ برای اولین بار توی اجرا خونده میشه و دو ساعت بعد خودش بیرون میاد!
هوسک با تعجب پرسید: یعنی چی؟!قرار نیس آهنگ قبل از اجرا پخش بشه؟ پس چرا سه روز زودتر ضبطش کردیم !؟
تهیونگ در حالی که داشت با خونسردی کامل موهیتو ی
خنکش رو مینوشید بدون برداشتن نگاهش از روی لیوان جواب داد:دستور کمپانیه! معلوم نیس باز شی هیوک(بنگ پی دی) می خواد چه غلطی کنه!
کوک به محض اینکه شیرموزشو  تموم کرد از جاش بلند شد : خب دیگه اگه خوردنتون تموم شد برگردیم کمپانی من میرم حساب کنم !
صدای اوووو گفتن اعضا بلند شد که اضافه کرد: اهنگ ماله منه خب!
و قبل از اینکه بره سمت صندوق توی گوش جیمین زمزمه کرد: تو برو خونه ی خودت! استراحت کن! بازم ممنون بابت همه چی هیونگ!
و پشت کمر جیمین زد.
____________________
به محض ورودم به داخل بی معطلی, توی یکی از اتاقا لباسمو با نیم تنه مشکی و شلوار آدیداس همرنگش عوض کردم و به سمت سالن دویدم. صدای بلند موزیک و صدای لی که با هم ادغام شده بود یکم بهم استرس میداد. فقط یکم!!!  ساعت ۱۰:۱۵ بود. یه لحظه تردید برای وارد شدنم وجودمو فرا گرفت ! میشد نرم ؟ فوقش میگم سرما خورده بودم! نه نه...حداقل با تاخیر برم بهتر از اینه که اصلا نرم!؟
مغزم میگفت برو تو ولی قلبم میگفت نرو و برگرد خونه!
مثل همیشه قلبم به مغزم غلبه کرد و راهم کج شد! این همه راه و بیا و حرص بخور آخرش هیچی! چشمامو محکم بستم. هوفففففف اخه من ... اخ!!!!
________________
چک کردن نت و ترند های دنیا اونقدری براش جذابیت داشت که حتی یک لحظه ام سرشو از توی گوشی بیرون نمیاورد و همین باعث شد تا دختر بی اعصاب روبه روش  و نبینه و پخش زمینش کنه! آخش بلند شده بود!
کوک بلاخره سرشو بالا آورد و با نگرانی خم شد تا دختر و از روی زمین بلند کنه:  اوه! خیلی متاسفم! حالتون خوبه!؟
دختر که گستاخ تر از این حرفا بود انگار نه انگار که حرفای کوک و شنیده باشه بدون نگاه کردن بهش غر زد: یاااااا اخه مگه کوریییی!؟؟ منه سیاه پوشو بین این همه درو دیواره سفید ندیدی؟؟؟؟؟(دختر بالاخره نگاش کرد)
کور رنگی چیزی دار.........
مردمک چشمای کوک یخ زدن!!! این تیله های آبی....نه!!!!

proof Where stories live. Discover now