The Little One

4.6K 316 135
                                    

اخطار(بخونین):
*Hyung kink
*لیتل اسپیس(Little space)
اگه دوس ندارین نخونین.
بچه ها مطمئنم همتون میدونین لیتل اسپیس چیه و خوندین. اما یکم توضیح میدم:
موقعی که یک فرد بالغ وارد فضایی در ذهنش میشه که باعث میشه شبیه بچه ها رفتار کنه یا حتی یک نوزاد.
پس میتونین توقع داشته باشین که با جین دقیقا شبیه یک کودک رفتار میکنن و جین رفتارهایی از همون قبیل رو نشون میده.( مثل درست صحبت نکردن، ناتوانی در راه رفتن و...)
من بیشتر بر اساس چیزایی که از فیکای انگلیسی خوندم، الهام گرفتم. نمیدونم لیتلا رو تو فیکای فارسی تا حالا چجوری توصیف کردن.
ممکنه با چیزایی جدیدی تو این یکی آشنا بشین.
پس اگه چیزی دیدین که خوشتون نیومد؛ نیاین تو کامنتا هیت بدین. من خودم اینارو اختراع نکردم.
من فقط صرفا با همون لیتل اسپیسی که آشنایی دارم، این چپترو نوشتم.

امیدوارم لذت ببرین💜💜

+++++++++++++

وقتی وارد اتاق شدن؛ جونگکوک اونو آروم روی پاهاش فرود آورد.
سوکجین بینیشو بالا کشید، و با چشمای خیسش بهش زل زد.
با اینکه هم قد همدیگه بودن، زیر نگاه سنگین مکنه، بیشتر از اون چیزی که باید احساس کوچیکی میکرد.
البته اونقدر با این قضیه مشکلی نداشت.

لبای پفکیش رو، مثل عادت همیشگیش در حضور جونگکوک، جلو آورد و با صدای لرزونش گفت:

- هی-هیونگ..

پسر عضلانی فشار دستش روی کمر ظریف بیشتر کرد.
احتمالا با قصد کبود کردنش.
دو روز بهش دست نزده بود و سوکجین تشنه ی این لمس خشن و مالکانه پسر کوچکتر بود.

با مشتای کوچیکش،تیشرت جونگکوک رو چنگ زد و دوباره با لحن ملتمسانه اش گفت:

- کوکی هیونگ ل-لطفا~ دلم برات تنگ شده..

جونگکوک ابرویی بالا انداخت اما اجزای چهره اش نرم تر از قبل شد.
دستی روی سیل اشکای گونه های صورتی کشید. و تو دلش همچنان خوشگل بودن بیبیـش حتی بعد از این همه گریه کردن رو، تحسین کرد‌.

+ منم همینطور بیبی. اما تو خیلی هیونگو ناراحت کردی.

سوکجین محکم سرشو چپ و راست کرد و هقی بیرون داد:

- ببخشید ه-هیونگی. از عمد نبود!-

و دوباره ریز ریز گریه کرد.
جونگکوک در حین کاشتن بوسه های پروانه ای روی کل صورت قشنگش؛ آروم هیشش میکرد و زمزمه میکرد که عیبی نداره. که اگه برای بقیه ی هفته تنبیهش رو مثل یک بیبی خوبِ مودب بگذرونه، مسلما کامل میبخشَدِش.

+ خب بیبی. گریه بسه. بیا بریم حموم بعدش بخابیم-

اما سوکجین سرشو بالا گرفت و در حالی که فین فین میکرد گفت:

- می-میخام هی-هیونگو خوشحال کنم.

جونگکوک از با نمکی بیبیـش، لبخند خرگوشیشو زد و سرشو تکون داد.

Punishment/ Jin×bts(Minjin, kookjin)Where stories live. Discover now