part 1

282 65 25
                                    

jk pov.

جونگکوک  با تمام قدرتش میدوید  به طرف یه کوچه رفت و خودشو لعنت میکرد که چرا زودتر از اون ساختمان
کوفتی بیرون نزد

و هی عقبو نگاه میکرد تا فاصله اشو با اون دوتا نرغول  ببینه
و خداروشکر  که فاصله زیادی باهاش داشتن
دوباره پیچید توی یه کوچه که یهو دری باز
شد

که خودشو سریع داخل انداخت و درو بست
نشست زمین شروع کرد به نفس گرفتن
تقریبا دو ساعت بود داشت از اون دوتا نر غول فرار میکرد
موقع فرار تفنگشم
گمشد
تف به شانسم
و اونا دوتا مرد دو همش نفرین میکرد

+ گاددد عاااهه لعنت بهشون ایشالا  بی دیک شن پدرمو دراوردن
و اصلا حواسش
به پسری که با چشمایی که درشت شده بود و با دهن باز نگاهش میکرد نبود

پسر زود به خودش امدو گفت

₩ ودفففف تو دیگه کدوم خری هستی چرا مثل کانگرو  پریدی تو مغازه ی من

کوک داشت با تعجب نگاه ش میکرد
اصلا وقتی امد تو متوجه اون پسر ناشناس نشد

به خودش امد اخمی جدابی کرد از جام بلند شدم

+ هوش پسر جون به کی میگی خر تو میدونی من کیم ؟

₩ وای وای ترسیدم خرگوش جون برو بیرون از مغازم زود باش . اگه هم بدونم تو نمیتونی اینجوری بیای تو مثل ادم بیا

+ اعصابمو داشت خورد میکرد با دستم کمرشو گرفتم چسبوندمش به خودم
تازه بع قیافش نگاه کردم چشمای قهوه ای
موهای فرفری
اون عطر خنک

₩ هوش مردک اینجا بار نیست
برو با هر کاری خواستی بکن
اینجا فقط من میتونم ایند تو بهت بگم

+ داشتم به حرفش گوش میدادم که یهو رئیس  از بیسیم بهم گفت

$ کوک کجایی پسر مگه نگفتم بدون من نرووو
ها تو ادم نمیشی باید نقشه بکشیم

بعد

+ ببخشید  رئیس  داشت به یه دختره تجاوز میکردن نمیتونستم کاری نکنم

$ هوممم زود باش بیا

+ بله ....

.......

اهم سیلامممم میدونم  این پارت کم بود ولییی
پارت بعدی زیادتره

چون این پارت اولیه

خوب
دوست دارم برام  کامنت های قشنگتون بهم انرژی بدید

شماها برام عزیزید

پس ووت یادتون نره
و منتظرکامنت های قشنگتون هستم بای بای

میبنا خیلی دوستون داره

اسمم مبیناست

اهممم

Love you all 😍😊🙂❤❤❤❤❤💜💜💜💜💜💜

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Dec 31, 2021 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

My fortune teller, پیشگو فروتن من Where stories live. Discover now