WHAT THE HELL IS GOING ON

1.5K 259 14
                                    

بعد از اون ماجرا همه توی خونه امگا کوچولوشون جمع شدن
از وقتی اومده بودن کوک رفته بود توی اتاق و بیرون نیومده بود
&من برم ببینم چی شده؟
ته:منم باهات میام
VMIN P.O.V
از پله ها رفتیم بالا و وقتی نزدیک اتاقش شدیم کل فضا پر فورمون های کوک بود
به هم نگاه کردیم
ویمین:هیت شده؟
سریع رفتن پایین و با سرعت ممکن به مادر امگاشون رسیدن
&م...مادر
-چیشده؟چه تونه؟چرا اینقدر اشفته اید؟
ته:ک...ک...کوک
-کوکو چی؟
&هم....ههه.....رفته تو هیت
-وات د هل برید کنار ببینم
سریع به سمت اتاق کوک رفت و ما هم پشت سرش رفتیم
پسرا هم دنبالمون اومدن
ولی کاشکی اون درو وقتی باز میکرد داخلشو نمی‌دیدم


3TH P.O.V
بعد از باز شدن در اتاق کوک
هر پنج الفا و تک بتا نگاه های گشنشون روی بدن زیبا و لخت امگاشون دادن و شروع کردن به کاویدن بدنش با چشمای اندازه ی وزغ شده و دهانی باز
اون صحنه بیش از حد فاکی بود
کوکوشون لخت بود
لای ملحفه های سفید تختش میخزید
و به طرز وحشتناک سکسی ای خودش رو انگشت میکرد
اتفاق خوبی برای پایین تنه اشون رقم نزد
-عویییی چشماتونو درویش کنید
ولی نشد....
میگید چرا؟
خب باید بگم که
جین
ته
و یونگی
رفتن تو رات
و مادر کوک وقتی وضعیت رو قرمز دید
فرار رو به محافظت از بکارت پسرش ترجیح داد
سریع از خونه رفت بیرون و تک پسرش رو با
سه الفای توی رات رفته
دو الفای شق کرده
و یه بنای بدبخت که هنوز تو شک بود تنها گذاشت
بعد از اینکه صدای بسته شدن در اومد
کوک شروع کرد به ناله کردن برای جفتاش
+اوومممممم ددیز امگا اهههههه اوممممم میخوادتون
و عمیق تر خودش رو انگشت کرد
+ددیییییییی













(این پارت اسمات نداره خیخیخی)



&جانمممم
همه با بهت به جیمین نگاه کردن
ته:جیمین؟خوبی؟خواب دیدی؟
&خواب بووووودددد
+دقیقا الان شده سی و نه دقیقه که خوابی
&عهههههه تو فاک این چه خوابی بود
ته ابرویی بالا انداخت
ته:چه خوابی دیدی شیطون؟
&ولم کنیییییییییید
+فک نکنم خواب صافتی بوده باشه
و به پایین تنه ی جیمین اشاره کرد
همه پقی زدن زیر خنده
+بتااااا چه خوابی می‌دیدی تو خواب
بغض کرد
+بهم خیانت کردی مگه نه؟
همه با هم به بغض کوک خیره شدن
یونگی و هوسوک سمت کوک اومدن و بغلش کردن
یونگی:خب جون بکن بگو چه خوابی دیدی ملعون
&نههههه
همه با هم:ارههههه
&ولم کنید
تا اومد فرار کنه دستاش اسیر دستای بزرگی شد
&تهیونگ خر هیونگتو ول کن گاو بزار برم ببینم لهبیغطلعیبعسفیبس
ته:یا میگی چی دیدی یا همین جا جلو چشم کوک میکنمت
&من سوراخ کونم تنگهههه جا نمیشیییی ولم کنننن
$پارک فاکینگ جیمین!
همه با بهت به نامجون نگاه کردن
$بهتره حواست به روحیه ی حساس امگامون باشه
و همه سرشون رو به طرف کوک برگردوندن
عین ابر بهاری داشت گریه میکرد
جیمین فحشی به خودش داد و هزار تا فحش از بقیه خورد
&باشه باشه ببین فقط برای کوک توضیح میدم خب؟
+فین.....هق.....ب....باشه
تو بغل هوسوک چرخید و دستاشو باز کرد تا جیمین بغلش کنه
این عادتشون شده بود
اینکه هر جا بخواب برن...
هر کاری بخوان بکنن....
در اضاش باید کوک رو بغل میکردن
و خب هیچ کدومشون از این کار بدشون نمیومد














(اندرون کلبه ی احزان کوک(اتاق خوابش))
جیمین روی تخت کوک دراز کشیده بود
کوک هم خودش رو روی جیمین ولو کرده بود
+میگفتی....
&چی؟
+خوابتو
&قول میدی فکر بد راجبم نکنی؟
+اگه من توش بوده باشم اره قول میدم
خنده ای به منطق امگاش کرد و گفت
+خب خواب دیدم هیت شدی بعد داشتی اهم......خودتو انگولک میکردی......ب....بعد جین و تهیونگ و یونگی یادم نمیاد کدوماشون بودن رات شدن بعد مامانت رفت بیرون و تو صدامون زدی و بعد پقق از خواب بیدار شدم
+واو....
&دیگه ناراحت نیستی؟
+نچ
بعد بلند شد و روی شکم جیمین نشست






another oneWhere stories live. Discover now