گائون روی نیمکت محوطه نشست و پاشو روی پاش انداخت. دو پسر هم کنارش نشستن و با نگاه های پرسشگر بهش زل زدن
گائون نفس عمیقی کشید و با کلافگی شروع به مرور صحبت های هانا کرد . . .
•••|• فلش بک (یکساعت قبل) •|•••
_مراقب باش پات لیز نخوره بیفتی زمین
هانا با خنده ای از ته دل به پسر توجهی نشون نداد و روی آب هایی که از سرما یخ زده بود، لیز میخورد و میخندید
گائون دستشو گرفت و نزدیک خودش نگه داشت
_خیلی کله شقی!هانا بازوی گائون روگرفت و با ذوق گفت
_توام باید امتحانش کنی. هیجان برای قلبت نیازهگائون از سرمای هوا از دهنش بخار بیرون میومد
_به اندازه کافی استرس و هیجان دارمهانا با دستش، شال گردن گائون رو سفت تر کرد
_خیلی هوا سرد شدهگائون به گوشه ی پیاده رو اشاره کرد
_اونجا یه کافه میبینم. بیا بریم خودمونو گرم کنیمهانا با لذت از هات چاکلت گرمش چشید و نفسشو بیرون داد
_کاش موقع برگشت از اینجا شکلات بخریم ببریم!گائون با قاشق ، لاته ای که سفارش داده بود رو هم زد
_خجالت میکشی جلوی بقیه بامن باشی ؟هانا بهت زده نگاهش کرد
_چی؟_از وقتی اومدیم اینجا هیچ تلاشی برای بامن بودن نمیکنی.هانا بگو موضوع چیه
دختر سرشو زیر انداخت و سعی کرد به خودش مسلط باشه
_موضوع مشخصه. من خیلی دوستت دارمگائون لرزشی توی قلبش حس کرد
_پس این رفتارا چیه؟دختر نگاهشو به بیرون پنجره داد تا با پسر چشم تو چشم نشه
_خب.. راستش من بلیتمو گرفتم. آخر هفته ی دیگه برمیگردم برلین!گائون چند ثانیه پلک نزد و بعد با صدای گرفته پرسید
_پس نمیمونی؟_مگه قرار بود بمونم؟ گائون من ۱۰ ساله اونجا زندگی کردم. همه ی گذشته و آیندم اونجاست
گائون اخمی روی پیشونیش نشست
_تا کی میخوای خودتو توی کار و درس خفه کنی؟هانا از لحن حرف زدن پسر شوکه شده بود
_حتی اگه اینجا هم بودم نمیتونستم باهات باشمگائون بطور عصبی پاشو روی زمین تکون میداد
_جالب شد! چرا؟هانا آب دهنشو قورت داد و دست به سینه نشست
_گائون! من دارم برمیگردم. اینکه یک رابطه ی اشتباه رو شروع نکنیم منطقی ترین کاره!_آهان پس برای تو هنوز شروع نشده!
هانا دستشو مشت کرد
_معلومه که برای منم سخته! اونجا کسیو ندارم. فکر کردی چطوری قراره احساسی که بینمون هست رو فراموش کنم؟؟؟
![](https://img.wattpad.com/cover/299651493-288-k425321.jpg)
ESTÁS LEYENDO
🍒Cherry blossom🍒 xdinary heroes
Fanfiction🌸شکوفه ی گیلاس🌸 Gayeon عشق میتونه بهترین اشتباه انسان باشه...