nct ver. (jaewoo)

216 27 0
                                    


دست به سینه به دیوار تکیه داده بود و بی توجه به نگاهای زیرچشمی استف به عضلات بیرون زده‌ش خیره به جونگوویی بود که زیر دست آرایشگر آماده میشد، تمام مدت چشماش بسته بود و حتی نیم نگاهی به جهیون که ازش چشم برنمیداشت نمینداخت و این هرلحظه پسر بزرگتر رو دیوونه تر میکرد!

_نونا فکر نمیکنی دیگه کافی باشه؟ مگه دختره که داری اینقد غلیظش میکنی؟!

آخرسر طاقت نیاورد و حرصشو سر نونای میکاپ آرتیست بیچارشون خالی کرد!

دختر با تعجب از صورت جونگوو فاصله گرفت و اول نگاهی به صورت اخموی جهیون و بعد به چهره‌ی بی حس جونگوو انداخت..
_فکر نمیکنم زیادی باشه جهیون شی! کانسپت این کامبکتون همینه و نمیتونم ملایم تر از این کار کنم!

_نونا بهش توجه نکن کارتو ادامه بده..
همین جمله‌ی خونسرد وو کافی بود که جهیون نتونه بیشتر از اون تحمل کنه و با عصبانیت از رست روم بیرون بزنه و درو محکم پشت سرش بکوبه!

تمام کسایی که برای آماده سازی اجرا این طرف و اون طرف میرفتن توی جاشون متوقف شدن و با نگاهای سوالی و متعجب به هم خیره شدن! پسر خوش اخلاق گروه انسیتی امروز چرا برعکس همیشه رفتار میکرد؟ از صبح که به ساختمان موزیک کور رفته بودن مدام به همه پرخاش کرده بود و هیچ جوره شبیه اون پسر سابق نبود!

جه توی راهرو مستقیم به سمت در راه پله‌ی خروج اضطراری رفت و با پایین رفتن از چندتا پله روی یکیشون ولو شد.. شدیدا جلوی خودش رو گرفته بود که توی موهاش چنگ نزنه و زحمات نوناشونو به باد نده! همون موقع صدای باز شدن در و پشت بندش صدای قدم های کسی رو شنید که جهیون شک نداشت کی میتونه باشه!

_تعریف کن!
تیونگ بعد از اینکه روی پله کنارش نشست گفت و پسر کوچکتر توانی برای مقابله با اون لحن نداشت!

_هیونگ.. جدا این روزا تحمل شرایط برام سخت شده و جونگوو هیچ کمکی برای بهتر کردن این شرایط بهم نمیکنه!

دست تیونگ بالا اومد و شونه‌ی رفیق عزیزشو فشار آرومی داد،
_روز اولی که بهم گفتی حست به هم گروهیت چیزی جز حس دوستانه و برادرانه است بهت گفتم چه مشکلاتی سر راهته! گفتم مجبوری صبح تا شب بشنوی که مردم راجب پسر موردعلاقت حرف میزنن! مجبوری برنامه هایی که شرکت میکنه و با دخترا و پسرای مختلف همکاری میکنه رو ببینی! توی سوشال مدیا که بری فن‌مید های مختلف از شیپ های مختلف رو میبینی و حق نداری بابتشون عصبانی بشی! نگفتم؟ این شغل ماست! زندگی دوست پسرت نه مال توعه نه حتی مال خودش! حق نداری اینقدر بچگانه به همه چیز فکر کنی!

با پایان گرفتن حرف های ته که با ولوم پایینی بیان شده بودن پوزخندی روی صورت پسر مو قهوه‌ای نشست،
_آره گفتنش خیلی آسونه! همیشه حرف زدن آسونه ولی مگه جای منی؟ مگه میتونی منو درک کنی؟

Jaehyun/Changbin's propertyWhere stories live. Discover now