دست به سینه به دیوار تکیه داده بود و بی توجه به نگاهای زیرچشمی استف به عضلات بیرون زدهش خیره به مینهویی بود که زیر دست آرایشگر آماده میشد، تمام مدت چشماش بسته بود و حتی نیم نگاهی به چانگبین که ازش چشم برنمیداشت نمینداخت و این هرلحظه پسر کوچکترو دیوونه تر میکرد!
_نونا فکر نمیکنی دیگه کافی باشه؟ مگه دختره که داری اینقد غلیظش میکنی؟!
آخر طاقت نیاورد و حرصش رو سر نونای میکاپ آرتیست بیچارهشون خالی کرد!
دختر با تعجب از صورت مینهو فاصله گرفت و اول نگاهی به صورت اخموی چانگبین و بعد به چهرهی بی حس مینهو انداخت..
_فکر نمیکنم زیادی باشه چانگبین شی! کانسپت این کامبکتون همینه و نمیتونم ملایم تر از این کار کنم!_نونا بهش توجه نکن کارتو ادامه بده..
همین جملهی خونسرد مینهو کافی بود که چانگبین نتونه بیشتر ازاون تحمل کنه و با عصبانیت از رست روم بیرون بزنه و درو محکم پشت سرش بکوبه!تمام کسایی که برای آماده سازی اجرا این طرف و اون طرف میرفتن توی جاشون متوقف شدن و با نگاهای سوالی و متعجب به هم خیره شدن! پسر خوش اخلاق گروه استری کیدز امروز چرا برعکس همیشه رفتار میکرد؟ از صبح که به ساختمان موزیک کور رفته بودن مدام به همه پرخاش کرده بود و هیچ جوره شبیهه اون پسر سابق نبود!
چانگبین توی راهرو مستقیم به سمت در راه پلهی خروج اضطراری رفت و با پایین رفتن از چندتا پله روی یکیشون ولو شد.. شدیدا جلوی خودش رو گرفته بود که توی موهاش چنگ نزنه و زحمات نوناشونو به باد نده! همون موقع صدای باز شدن در و پشت بندش صدای قدم های کسی رو شنید که بین شک نداشت کی میتونه باشه!
_تعریف کن!
بنگچان بعد از اینکه روی پله کنارش نشست گفت و پسر کوچکتر توانی برای مقابله با اون لحن نداشت!_هیونگ.. جدا این روزا تحمل شرایط برام سخت شده و مینهو هیچ کمکی برای بهتر کردن این شرایط بهم نمیکنه!
دست چان بالا اومد و شونهی رفیق عزیزشو فشار آرومی داد،
_روز اولی که بهم گفتی حست به هم گروهیت چیزی جز حس دوستانه و برادرانه است بهت گفتم چه مشکلاتی سر راهته! گفتم مجبوری صبح تا شب بشنوی که مردم راجب پسر موردعلاقت حرف میزنن! مجبوری برنامه هایی که شرکت میکنه و با دخترا و پسرای مختلف همکاری میکنه رو ببینی! توی سوشال مدیا که بری فن میدهای مختلف از شیپ های مختلف رو میبینی و حق نداری بابتشون عصبانی بشی! نگفتم؟ این شغل ماست! زندگی دوست پسرت نه مال توعه نه حتی مال خودش! حق نداری اینقدر بچگانه به همه چیز فکر کنی!با پایان گرفتن حرف های چان که با ولوم پایینی بیان شده بودن پوزخندی روی صورت پسر مو قهوهای نشست،
_آره گفتنش خیلی آسونه! همیشه حرف زدن آسونه ولی مگه جای منی؟ مگه میتونی منو درک کنی؟
YOU ARE READING
Jaehyun/Changbin's property
Fanfictionیک وانشات کوچولو که توی دو ورژن از استریکیدز و انسیتی آپ میشه. Couple: JaeWoo/ MinBin Genres: Romance, smut, real life/canon هم گروهی هایی که عاشق هم هستن و مخفیانه قرار میذارن :) ""_میدونی... داشتم به چیزی که راجب میز گفتی و... کاری که دوست داری ب...