God Rest Ye Merry Gentlemen
خدا آرامش بده آقایان شادLet nothing you dismay
اجازه ندهید چیزی شما را ناامید کندRemember Christ our Savior
مسیح نجات دهنده ما را به یاد آوریدWas born on Christmas Day
در روز کریسمس به دنیا آمدTo save us all from Satan's pow'r
برای نجات همه ما از قدرت شیطانWhen we were gone astray
وقتی به بیراهه رفتیمOh tidings of comfort and joy
ای بشارت آسایش و شادیComfort and joy
آسایش و شادیOh tidings of comfort and joy
ای بشارت آسایش و شادی* می تونین این وانشات رو با اهنگ بالا بخونید
___________________________________________فرانسه سال ۱۷۹۰ ، کریسمس
: نمی فهمم چرا ما باید خودمون رو درگیر کنیم ؟ ما حتی تبعه این کشور هم نیستیم .
درحالی که کت قهوه ای رنگش را می پوشید، به سمت اسلحه های آویخته به دیوار رفت و جواب دندان شکنی به فرده پشت سرش داد : چون ماهم تو این کشور خراب شده زندگی میکنیم و هر اتفاقی هم بیوفته پامون گیره ، چه این طرف خط باشیم چه اونور آخرش مرگه فقط زمان و نوعش فرق میکنه .
پسرک عصبی مشغول بستن بند کفش هایش شد و به او توپید : آره ولی حداقل زجر کش نمیشم ، ترجیح میدم انقلابیا با یه تیر خلاصم کنن تا اینکه مامورای حکومتی اعضای بدنم رو دربیارن و بریزن جلوی سگاشون .
چشم هایش را در کاسه چرخاند و کلت را به کمرش بست ، درحالی که کلاشینکف ها را دانه به دانه به افراد مانده در سالن میداد و انها را خارج می کرد گفت : کیم سوکجین ما تو خونه با هم بحث کردیم ، نمی خوای که بریزن سرمون و مجبورمون کنن کل مکالمه ی این چند دقیقه رو واسشون ترجمه کنیم؟
و تنها جوابش ضربه ی محکمی بود که روی پایش نشست و روح از بدنش جدا کرد : اخخخخخخ ، یااااااا!
او همیشه همین جور بود ، عصبی و گریزپا ؛ قبل از اینکه پسرک از دستش برود فریاد زد : جینااا
با پرگشتنش آبرویی بالا انداخت و در حالی که لب هایش را غنچه می کرد گفت : چیزی یادت نرفته ؟
ظاهرا معشوقش عصبی تر از آن بود که بخواهد سهم بوسه ی هر روزش را بدهد و با لعن کردنش او را به مقصدی مشخص ترک نمود .
اکادمی رویال موسیقی پاریس
: همگی گوش کنین ، بچه های گروه سرود ما آخرین اجران ، طبق نقشه وقتی اهنگ به نقطه اوج رسید حمله می کنین ، خانواده سلطنتی طبقه بالا درست روبروی جایگاه اجرا نشستن ، همه اسلحه هاتون رو چک کنین ، ده دقیقه دیگه وارد می شیم.
YOU ARE READING
revolt
FanfictionName : revolt Couple : namjin Genre : action , romance , classic Writer : shimmer Wattpad : PariyaH27 سالن به ناگه تاریک شد و تنها روشنایی موجود نور افتاده بر جایگاه اجرا بود ، معشوشقش در لباس سفید نفر اول آن مثلث تشکیل شده از ادم بود . بالاخ...