هیس...دخترها فریاد نمیزنن

135 12 12
                                    

سال و ماه و روزش یادم نیست.
ولی خوب یادمه شبی رو که مُردم.
______
۳
۲
۱
لب های خندونم رو برای اینکه بتونم هوارو با شتاب بیشتری به شمع های زرد و آبی چیده شده روی کیک خامه ایم برسونم غنچه ای کردم.
نه از اون غنچه هایی که دوستام قبل از فشرده شدن شات دوربین به لب های قرمزشون میدادن.
بیشتر شبیه یه بچه دوساله که تازه فهمیده میتونه فوت کنه.
همیشه همینطوری بودم.
همیشه من اونی بودم که توی عکس های دسته جمعی نهایت ژست گرفتنم میشد یه لبخند.که تازه اونم بهم میگفتن نخند.کنار لبت سایه می افته زشت میشی.
اوه
یادم رفت
این اواخر انگشت های اشاره و وسط هم شبیه یه هفت بالا میگرفتم.
از همون ها که به قول مادربزرگم میشد شبیه عکس سربازایی که حالا بالای سنگ قبرشون با قرمز نوشته شهید.
هرچند به نظر خودم همیشه ۷ بود.
دوستای باکلاسم که معمولا ترجیح میدادن توی جمع هاشون نباشم، میگفتن چرا همیشه توی عکس هات علامت v نشون میدی.
هیچوقت نگفتم، اوه، این ژست تکراری و ساده ی من اسم هم داره؟
شونه ای بالا مینداختم و با یه لبخند ملیح از زیربار جواب دادن شونه خالی میکردم.
بگذریم
نگاها سمت منه و منتظرن قبل از چکیدن پارافین آبی رنگ روی کیک دست نخورده، شمع بیچاره رو از اینکه کوتاه تر بشه نجات بدم.
هرچند این نظر منه و تو سرزمین ما نظر من مهم نیست.
اونا منتظرن این نمایش مضخرف تموم بشه.
احتمالا تنها دغدغشون اینه که با کیک تولد، چای بیشتر میچسبه یا یه شربت خنک
تو قیافه یکیشون میتونم این علامت سوالو ببینم که میگه"ممکنه بین کیکش موز و گردو هم باشه؟"
نگاهم خیلی ریز به کادو هایی که روی هم با نظم خاصی چیده شده افتاد.
نظم خاص!
چه مضحک
اسمش نظم پوله
کادویی که گرون تره، جلوتر نشسته
شاید هم بشه اسمش رو" نظم مقام" گذاشت
همیشه کادوی اونی که محبوت تره جلو گذاشته میشه
به قول مادر بزرگم
خان داییه دیگه
بایدم بالشت بزرگت تر زیر سر اون باشه
چی دارم میگم؟
صدای کف زدن اطرافیان بعد از بلند شدن دود غلیظ و طوسی رنگ گوشمو آزار میده
بزرگ شدم.
یه سال بزرگتر
این بده
این یعنی یک سال دیگه به حسرت هام اضافه شد
این یعنی دیگه نمیتونم خودمو پشت سن قایم کنم
دیگه نمیتونم به بهانه ی اینکه بچم شبا زودبرگردم خونه
به بهانه ی اینکه سنم کمه
از زیر سر کار رفتن در برم
باید چی بگم؟

"دخترم.تولدت مبارک"

اوه
صدای مادرم جواب سوالم بود
لبخند زدم

پایین چشماش خط افتاده
به تعداد تمام حسرت های زندگیش
خط های زیر چشم من کی قراره نقش ببنده؟

کی عمیق میشه؟

اصلا کسی متوجه اشون میشه؟

"کادوی اول از طرف..."

با دیدن تیشرت گشادی که طرح زیبایی روش بود لبخند زدم
حیف
چه استایل قشنگی میشد باهاش زد
ولی تهش قراره لباس قبل خواب بشه
به نظر لطیف و نرم میاد

یعنی میشد توی بسته بندی دوم
بجای کیف و کفش و لباس
اندازه ی یه کف دست
آزادی باشه؟
یه ساعت که هیچوقت عقربه ی ۱۰ رو نشون نده
همه جای دنیا دزدا و آدم کشا ساعت ۱۰ میان بیرون؟
چراوقتی قبل از این ساعت نحس خونه ام، مادرم در جواب شب بخیر لبخند میزنه
ولی...

میشه کادوی بعدیم جنسیت نداشته باشه؟

من کیف و کفش دخترونه نمیخوام

اینا منو به دنیای واقعیت برمیگردونه

من یه دخترم

آرزو دارم باد موهای کوتاهمو لمس کنه
دوست دارم وقتی میرم دکتر بهم نگه دچار کمبود ویتامین دی شدید هستی.اونقدر که ممکنه دچار ام اس بشی

دوست دارم وقتی چیز خنده داری میبینم، با صدای بلند بخندم

دوست دارم لبه ی جدول های خیابون قدم بزنم بدون اینکه کسی بد نگام کنه
دوست دادم با دوستام برم سفر
شهربازی
دوست دارم
دوست دارم
دوست دارم

یادم نبود
ما محکوم به مرگیم
#مهساامینی
_____
سلام بچه ها
میدونم این روزا تمام دنیای مجازی شده این اخبار و حس و حال منفی و غم سنگینش
نمیخوام با حرفام بار سنگین تری روی دوشتون بزارم.
حتی قصد داشتم با آپ یه قسمت از یکی از بوک هام یکم حالتون رو خوب کنم.ولی دست و دلم به نوشتن نرفت.
احساس کردم شاید اینطوری دلم سبک بشه.
توی واتپد گروه های سنی متفاوتی هستن.
امیدوارم دنیا جای قشنگ تری برای شماهایی که هنوز به جوونی نرسیدین بشه
امیدوارم به گذشته که نگاه میکنید حسرت نخورید
اینکه چون دختری نمیتونی بری سر فلان کار
اینکه چون دختری نمیتونی بری فلان ورزش
نمیتونی سوار موتور شی
نمیتونی مجرد بمونی وگرنه برات حرف در میارن
نمیتونی شب بیرون باشی
نمیتونی تنهایی سفر کنی
نمیتونی تو گرما وقتی هزار جون لباس پوشیدی،اعتراض داشته باشی
نباید عطر بزنی
نباید آرایش کنی
و هزار کوفت دیگه
امیدوارم منم بتونم به آرزوهام برسم.
دیشب با دوستم بیرون بودم.
جای خاص و دوری هم نبود
تو یه شهرک که شبیه زندونه
و فقط چون ۱۰ شب برگشتم خونه
باید اخم و کم توجهی بقیه رو تحمل میکردم
چون یه دختر شب باید خونه باشه
خسته شدم از این دنیای کثیف که جنسیت داره آجرهاشو میچینه
تف به ذات تموم اونایی که قیچی جنسیت دستشونه و قبل از اینکه حرف دلتو بشنون نگاه میکنن به اون ماسماسک تو شورتت و بال و پرتو میچینن.

شبیه یه صافی
اگه اون بیلبیلک درازو داشتی
آزادی
وگرنه محکومی به حبس

دوستون دارم.
مراقب خودتون باشید
پنج شنبه پارت جدید" قرار ما جهنمه" آپ میشه
قول میدم
بخاطر این تاخیر طولانی هم دو پارت آپ میکنم.

proofWhere stories live. Discover now