Time Is Candy

916 69 69
                                    

در بار ها پشت سر هم کوبیده شد. جی فریاد زد :" دارم میام!"
وقتی در را باز کرد، یک کیسه پر از شکلات جلوی صورتش ظاهر شد و صدایی درخواست کرد :" شکلات هیونگ."

جی با دستش کیسه را کنار زد. او جونگوون بود. با دیدن لباسی که جونگوون برای گذراندن شب هالووینش انتخاب کرده بود، پرسید :" واقعا وون؟ "

جونگوون لباسی مانند مرغ پوشیده بود. او دستکش و چکمه های زرد داشت و تمام بدنش با لباس حجیم سفید رنگی پوشیده شده بود که بافتی شبیه به پر داشت.
کلاه سفیدی که به سر داشت تا پشت گردنش بود اما چتری های شلخته اش را نمی‌پوشاند و روی کلاه یک کاکل بزرگ قرمز رنگ بود.

او حتی کاغذ زرد رنگی را مخروطی شکل کرده بود و روی دماغش گذاشته بود تا شبیه نوک شود...

جی بعضی وقت ها واقعا به جونگوون حسودی می‌کرد. او می‌توانست در بدترین لباس ها هم بامزه و قشنگ به نظر بیاید.

جونگوون اخم کرد و با لب های جمع شده گفت :" من جونگوون نیستم هیونگ. من مرغم ."
بعد این پا و آن پا کرد دوباره کیسه اش را جلوی جی گرفت و گفت :" صحبتای عادی بسه. زودباش زمان، شکلاته!"

جی که هنوز داشت لباس جونگوون را بررسی می‌کرد، با تعجب گفت :" زمان، چیه؟"
جونگوون اخم بامزه ای کرد و لب هایش را آویزان کرد. با شکایت گفت :" هیوونگ؟!"

در همان لحظه مادر جی از پشتش ظاهر شد. جونگوون او را خانم پارک صدا می‌زد و از نظر جونگوون او دوست داشتنی ترین آدم در دنیا بود.

او مثل همیشه موهای مشکیش را دمب اسبی بسته بود.
تیشرت سفید به همراه شلوار لی پوشیده بود و یک ساعت مچی به همراه چند دستبند داشت. تیپ ساده ای بود اما اینکه در آن تیپ زیبا به نظر برسید کار هرکسی نبود.

مادر جی با دیدن جونگوون یک لبخند بزرگ زد و گفت :" اوه ببین کی اینجاست."
جونگوون تعظيمی کرد و گفت :" سلام خانم پارک."

مادر جی کلاه کج شده او را صاف کرد و گفت :" سلام جونگوون. تیپ جذابی زدی."

بعد از ظرف کنار در یک مشت بزرگ شکلات برداشت و آنها را در کیسه جونگوون ریخت که باعث شد چشمان جونگوون درخشان شود .
مادر جی چشمکی به او زد و گفت :" مطمئن شو دست جی به هیچ کدومشون نرسه."

جی درحالی که داشت کفش هایش را می‌پوشید با اعتراض گفت :" هی! من خودم اونارو خریدم."

مادرش دستش را رو به او تکان داد و گفت :" به هرحال... دارم می‌رم خونه مادربزرگت. شب بهتون خوش بگذره. زود برگردید خونه. مراقب با... "

جی با گرفتن دست جونگوون حرف او را قطع کرد و گفت :" خداحافظ مامان خونه مادربزرگ بهت خوش بگذره. نمیخواد نگران ما باشی ."
بعد زیرلب اضافه کرد :" حتی اگرم بخوام تا نصف شب بیرون باشم جیک نمی‌ذاره. "

Time is candy || JaywonWhere stories live. Discover now