kiss

247 54 25
                                    

تهیونگ نگاه تاسفی بار دیگه ای به جین انداخت و خیلی جدی گفت:خوردن قرص های مسکن رو تموم کن!

جین نفسش رو بیرون داد و گفت:اما اونا رو دکترم تجویز کرده!

تهیونگ نفسش رو با حرص بیرون داد و حرصی ادامه داد:جین خودتم میدونی مشکل اصلا این نیست!

جین:یااا آقای کیم!

تهیونگ شقیقه هاش رو فشار داد و گفت:کیم سوکجین شی!لونات به شدت ضعیف شده و خودتم میدونی اون دردا به خاطر اینن نه چیز دیگه!اون مسکن ها دردی رو دوا نمیکنن به علاوه فکر نمیکنم به دکترت چیزی راجب مشکل لونات گفته باشی!

جین سرتقانه گفت:هیچ هم اینطور نیست! لونای من کاملا حالش خوبه!

و بعد لحنش کمی عوض شد:فقط کمی دلتنگه!

تهیونگ نفس عمیقی کشید و سعی کرد با آرامش بیشتری صحبت کنه تا تاثیر بیشتری روی جین بزاره

تهیونگ:ببین سوکجین! فقط خودت میتونی به لونات کمک کنی!داره روز به روز داغون تر میشه بهتر نیست این پیوند رو قطع کنی؟فقط حتی اگر بازم دیدیش بهش نزدیک نشو!در غیر این صورتی هر اتفاقی ممکنه برای گرگت بیوفته!

جین که حتی با فکر کردن به حرف های روانشناسش از کوره در میرفت، با خشمی که دیگه نمیتونست مخفیش کنه در حالی که از روی صندلی بلند میشد گفت:هرگز!هرگز انجامش نمیدم !من منتظر نامجون میمونم!

تهیونگ چهره ی عاجزانه ای به خودش گرفت.

طی چندین جلسه هنوز نتونسته بود ذره ای سوکجین رو برای رها کردن نامجون راضی کنه.

تهیونگ قدمی به سمت جین برداشت و سعی کرد امگایی که از شدت هیجان و خشم میلرزید رو آروم کنه اما صدای جین بلند شد‌.

جین:نزدیکم نیا!

تهیونگ:خیلی خب سوکجین آروم باش!

جین همچنان عصبی ادامه داد:میخوام برم!میخوام برم...

تهیونگ ،اما خونسردانه نگاهش میکرد و با لحنی آروم، طوری که کمی جین رو آروم کنه گفت:باشه برو!مراقب خودت باشه کیم سوکجین!

جین سری تکون داد و بدون هیچ حرفی از مطب بیرون رفت.

اون حجم زیاد خشمی که توی دفتر تهیونگ داشت جاش رو به غصه داده بود،اما اصلا نمیخواست گریه کنه .

با خودش زمزمه میکرد:نامجون حتما میاد،مگه نه؟"

بالاخره تونسته بود خودش رو به خونه برسونه.

خستگی روز و قرص های مسکنی که خورده بود یه خواب طولانی رو می طلبید.

پس بدون حتی عوض کردن لباس هاش به تخت خوابش رفت و مثل شب های قبل چند ثانیه بیشتر طول نکشید که به خواب رفت.



Last kiss[one shot]Where stories live. Discover now